ساکن دلهره امپیشه ام تنهاییستگاه گاهی غزلی می کارملای خاکستری غمهایمرنگ شب در عطش قافیه هایم جاریستو به دنبال سکوت تا سفر آمده امدلم از دست غم عشق پر استو خودم می دانمآخرین شعر سپیدم، مشکیست