جانم به لبم رسید و تو نیامدیهر دری را زدم تو پشت آن در نبودی هرچه در فراقت می نویسم آتش دلم آرام نمیگیردسر به بیابان بگذارم ؟شاید دلت به رحم بیاد و بیابانم را گلستان کنیبی تو هر گلستانی برایم بیابان است