دگر ماه هم ناز می کند

ديگر ماه هم نـــــاز می کند
برای شنيدنِ من
آيينه غبار را بهانه کرده
و ديوار
انگار نه انگار
اما تو
تو که از پلک به من نزديکتری
گوش بی اعتنايی را با پنبه پُر می کنی
که مبادا زبانم لال
درد های دورِ من
خواب از چشمِ احتمالِ آينده بگيرد
به من حق بده
اگر اين بغضِ بلاتکليف
در نبودِ تو و ماه و آيينه و ديوار
روی شانه ی همسايه شکست
دیدگاه ها (۱)

من از باد صبا حس کرده ام بوی تو می آید شمیمی دلنواز از عطر گ...

در حسرت اینم که کنارم بِنِشینیبا چشم خریدار مرا خوب ببینیآنق...

آتش گرفته دست من از دست های تودیدی چقدر زود شدم مبتلای تو؟آو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط