شاهنامه نمادورازها کیومرث۳
#شاهنامه#نمادورازها#کیومرث۳
بر بنیاد شاهنامه و دیگر گفتارهای ایرانی
گلسنگ - خوراک مردم نخستین
برای کیومرث زندگی و جان مقدر کرد!
«بندهش – بهار- ر۶۶ - ب۶۹»
این که «گیومرت» در ریشه شناسی نام به «زندۀ میرا» می رسد و در بندهش زندگی و جان سرنوشت (تقدیر) او دانسته شده و در اوستا «نخستین آدمی» و در شاهنامه « نخستین شاه» نامیده شد، نگارنده را به این برآیند میرساند که
«کیومرث» بازتاب یا انگاره ذهنی یا نماد دوران درازی (چند میلیارد سال) از تاریخ جهان است!
این دوران از پیدایی جان تا جایگزینی نخستین گونههای آدمی با مردم(انسان) خردمند درازا دارد و «شاه» انگاشتهشدن گیومرت در شاهنامه، نشان فرگشت آدمی از جانداران و رسیدن به جایگاه سروری و سالاری آدمی (اشرف مخلوقات) بر جنبندگان به نیروی خرد است!!
چنین گفت ک: «آیین تخت و کلاه،
گَیومَرت آورد و او بود شاه.
دد و دام و هر جانور که ش بدید،
ز گیتی به نزدیک او آرمید!»
از دیگرسوی، خرد شگرف نیاکان آریایی ما، ایشان را به این انگاره رساند که نخستین گونههای آدمیان، خورش(خوراک) خویش را از پوشش«پوشیدنی»هایی که پوشاننده سنگها بود (گل سنگ) می جستند و فراهم میساختند.
از او اندرآمد همی پرورش،
که پوشیدنی نو بد و نو خورش!
(خالقیمطلق - گیومرت ۱۱)
همین پرمانه(مفهوم) از بندهش (بهار-ر۸۱- ب۱۰۳) برمیآید:
«ایشان را سی روز خورش گیاهان بود و خودرا به پوششی از گیاهان نهفتند!»
این گام از زندگی مردمان نخستین در کتاب «داستان عصر یخبندان – نوشته رزویلر و جرالد ایمز، ترجمه حمیده غروی» چنین بازتاب یافته:
«پوشیدنی نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند؛ و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازۀ مردمان نخستین بود؛ چنانکه امروز نیز گوزنهای نیرومند در روز برف و یخ جلگۀ یخ زده -که به دنبال گرم شدن هوای کرۀ زمین به بالا رانده شده است- از همین گلسنگها می خورند!
شگرف و شگفت است توان اندیشه نیاکان ما و انگارههای ایشان از دورههای سپری شده یخبندان زمین!!
در بندهش (یهار۶۶ –ب۶۹) میخوانیم:
«کیومرث تکاور را به سی زمستان زندگی و شاهی مقدر شد»
چنین می نماید که این «سی زمستان»، سی دوران بزرگ یخبندان زمین بوده که واپسین آنها (یخبندان ریس) پیرامون یکسدهزار سال پیش پایان یافته!
ادامه دارد
https://t.me/ShahnamehToosi
بر بنیاد شاهنامه و دیگر گفتارهای ایرانی
گلسنگ - خوراک مردم نخستین
برای کیومرث زندگی و جان مقدر کرد!
«بندهش – بهار- ر۶۶ - ب۶۹»
این که «گیومرت» در ریشه شناسی نام به «زندۀ میرا» می رسد و در بندهش زندگی و جان سرنوشت (تقدیر) او دانسته شده و در اوستا «نخستین آدمی» و در شاهنامه « نخستین شاه» نامیده شد، نگارنده را به این برآیند میرساند که
«کیومرث» بازتاب یا انگاره ذهنی یا نماد دوران درازی (چند میلیارد سال) از تاریخ جهان است!
این دوران از پیدایی جان تا جایگزینی نخستین گونههای آدمی با مردم(انسان) خردمند درازا دارد و «شاه» انگاشتهشدن گیومرت در شاهنامه، نشان فرگشت آدمی از جانداران و رسیدن به جایگاه سروری و سالاری آدمی (اشرف مخلوقات) بر جنبندگان به نیروی خرد است!!
چنین گفت ک: «آیین تخت و کلاه،
گَیومَرت آورد و او بود شاه.
دد و دام و هر جانور که ش بدید،
ز گیتی به نزدیک او آرمید!»
از دیگرسوی، خرد شگرف نیاکان آریایی ما، ایشان را به این انگاره رساند که نخستین گونههای آدمیان، خورش(خوراک) خویش را از پوشش«پوشیدنی»هایی که پوشاننده سنگها بود (گل سنگ) می جستند و فراهم میساختند.
از او اندرآمد همی پرورش،
که پوشیدنی نو بد و نو خورش!
(خالقیمطلق - گیومرت ۱۱)
همین پرمانه(مفهوم) از بندهش (بهار-ر۸۱- ب۱۰۳) برمیآید:
«ایشان را سی روز خورش گیاهان بود و خودرا به پوششی از گیاهان نهفتند!»
این گام از زندگی مردمان نخستین در کتاب «داستان عصر یخبندان – نوشته رزویلر و جرالد ایمز، ترجمه حمیده غروی» چنین بازتاب یافته:
«پوشیدنی نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند؛ و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازۀ مردمان نخستین بود؛ چنانکه امروز نیز گوزنهای نیرومند در روز برف و یخ جلگۀ یخ زده -که به دنبال گرم شدن هوای کرۀ زمین به بالا رانده شده است- از همین گلسنگها می خورند!
شگرف و شگفت است توان اندیشه نیاکان ما و انگارههای ایشان از دورههای سپری شده یخبندان زمین!!
در بندهش (یهار۶۶ –ب۶۹) میخوانیم:
«کیومرث تکاور را به سی زمستان زندگی و شاهی مقدر شد»
چنین می نماید که این «سی زمستان»، سی دوران بزرگ یخبندان زمین بوده که واپسین آنها (یخبندان ریس) پیرامون یکسدهزار سال پیش پایان یافته!
ادامه دارد
https://t.me/ShahnamehToosi
۲.۱k
۱۹ دی ۱۴۰۰