« جؤن خادم المهدی»
«#جؤن_خادم_المهدی»
اتیکتی که رو لباس آقا #محسن_حججی هک شده بود
.یکی از رازهای مهم این عکس اتیکتی بود که روی لباس رزم این شهید دوخته شده بود، اتیکتی که عنوان " جؤن خادم المهدی" بر روی آن حک شده بود.اما « جؤن » که بود؟ چه شخصیتی داشت؟ و در تاریخ چگونه به امام زمان خود خدمت کرد؟
در ادامه به معرفی شخصیت «جؤن» از دو کتاب « #منتخب_التواریخ » و « #وسیلة_الدارین_فی_انصار_الحسین_علیه_السلام » خواهیم پرداخت :
.
پس از گذشت 10 روز از واقعه ی جانگداز #عاشورا در روز بیستم ماه محرم الحرام قبیله ی بنی اسد که در نزدیکی سرزمین کربلا زندگی می کردند به #کربلا آمدند تا ابدان #شهدا را دفن کنند. در بین این ابدان بدنی نورانی را پیدا کردند که صورت او سپید و بدنی بسیار معطر داشت. این بدن متعلق به جُون غلام ابوذر غفاری بود.
.
جُون کسی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بود تا بعد از #شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت؛ او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و #دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: «در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا نساز».
.
جُون خود را بر قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید و گفت: «ای پسر رسول خدا! ، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم ، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟!».
.
جُون با خود فکر کرد من کجا و این خاندان کجا؟ لذا عرضه داشت: «آقای من! بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. ای اباعبدالله! لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و #رو_سفید شوم. نه آقای من از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما مخلوط گردد». جون می گفت و گریه می کرد به حدی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
.
با آنکه جُون پیر مردی 90 ساله بود، جنگ بسیار نمایانی کرد تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد ، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفتند و بلند بلند گریستند ، و دست مبارک بر سر و صورت جُون کشیدند و فرمودند: « بار الها! #رویش را #سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما.»
.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از 10 روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
.
.
اتیکتی که رو لباس آقا #محسن_حججی هک شده بود
.یکی از رازهای مهم این عکس اتیکتی بود که روی لباس رزم این شهید دوخته شده بود، اتیکتی که عنوان " جؤن خادم المهدی" بر روی آن حک شده بود.اما « جؤن » که بود؟ چه شخصیتی داشت؟ و در تاریخ چگونه به امام زمان خود خدمت کرد؟
در ادامه به معرفی شخصیت «جؤن» از دو کتاب « #منتخب_التواریخ » و « #وسیلة_الدارین_فی_انصار_الحسین_علیه_السلام » خواهیم پرداخت :
.
پس از گذشت 10 روز از واقعه ی جانگداز #عاشورا در روز بیستم ماه محرم الحرام قبیله ی بنی اسد که در نزدیکی سرزمین کربلا زندگی می کردند به #کربلا آمدند تا ابدان #شهدا را دفن کنند. در بین این ابدان بدنی نورانی را پیدا کردند که صورت او سپید و بدنی بسیار معطر داشت. این بدن متعلق به جُون غلام ابوذر غفاری بود.
.
جُون کسی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بود تا بعد از #شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت؛ او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و #دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: «در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا نساز».
.
جُون خود را بر قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید و گفت: «ای پسر رسول خدا! ، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم ، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟!».
.
جُون با خود فکر کرد من کجا و این خاندان کجا؟ لذا عرضه داشت: «آقای من! بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. ای اباعبدالله! لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و #رو_سفید شوم. نه آقای من از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما مخلوط گردد». جون می گفت و گریه می کرد به حدی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
.
با آنکه جُون پیر مردی 90 ساله بود، جنگ بسیار نمایانی کرد تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد ، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفتند و بلند بلند گریستند ، و دست مبارک بر سر و صورت جُون کشیدند و فرمودند: « بار الها! #رویش را #سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما.»
.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از 10 روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
.
.
۲.۶k
۱۲ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.