چون شعر پنهان در گلوی دوستت دارم

چون شعرِ پنهان در گلویے دوستت دارم
در قالب هر آرزویے دوستت دارم

دیگرگواہ عاشقی‌،این اشڪ‌ها هم نیست
با این‌همہ بی‌آبرویے دوستت دارم

آن چشم‌هاے تو همیشہ راست می‌گویند
دیگر نمی‌خواهد بگویے دوستت دارم

دیوار هم عاشق شدہ، آهستہ آهستہ
اے قابِ عڪس روبرویے، دوستت دارم

می‌خواستم از تو بگویم، بغض‌ امّا بغض
این‌بار هم بی‌گفتگویے دوستت دارم

دستت برایم رو شد اے دل!خوب می‌دانم
این روزها دلتنگِ اویے، دوستت دارم
دیدگاه ها (۱)

چه سکوتی است میان تو و این حس دلم ...من پر از حرفم و تو جذب ...

..گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدم های تراچشم تو زینت تار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط