میرومـ
میرومـ
در این سیاهی شبـ هجوم سڪوت سقف اتاقم را میلرزاند
پر میشوم از هیچ
قلبم می ایستد از این همه لرزش دستانمـ
میرومـ
چمدان بسته منتظر یڪ نگاه تلخ تو
ڪه مهر شود بر دلی ڪه بی سند عاشقتـ شد
میرومـ
با خود مرور میڪنم تشنه ی حرفهای توام اما
قسم به چشمانت سڪوت ڪن
میرومـ
در این سیاهی شبـ هجوم سڪوت سقف اتاقم را میلرزاند
پر میشوم از هیچ
قلبم می ایستد از این همه لرزش دستانمـ
میرومـ
چمدان بسته منتظر یڪ نگاه تلخ تو
ڪه مهر شود بر دلی ڪه بی سند عاشقتـ شد
میرومـ
با خود مرور میڪنم تشنه ی حرفهای توام اما
قسم به چشمانت سڪوت ڪن
میرومـ
۳۴۰
۱۰ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.