جای آن که رعد باشم تا پریشانت کنم

جای آن که رعد باشم تا پریشانت کنم

کاش باران می شدم تا بوسه بارانت کنم

کاش دریا تا در آغوشت بگیرم موج موج

کاش ساحل تا دمی بر سینه مهمانت کنم

تو سراسر سازشی، شوق است آبادم کنی

من سراسر زلزله، بیم است ویرانت کنم

من زمستانم نمی خواهم زمینگیرم شوی

تو بهارانی، نمی خواهم زمستانت کنم

می روی، باشد، ولی ای خوب! پیش از رفتنت

این غزل را هم بخوان شاید پشیمانت کنم...
دیدگاه ها (۱)

بودنم بی تو محـال است مبادا برویزندگی زیـر سؤال است مبادا بر...

.

زندگی زیباست چشمی باز کن،گردشی درکوچه باغ راز کن...هرکه عشقش...

با سلام دوستان و هم گروهیای عزیز بنده موفق به ساخت نوعی ماس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط