از آخرین لایه قلبتون غمگین شدید تا حالا؟
از آخرین لایه قلبتون غمگین شدید تا حالا؟
یعنی عمیق ترین قسمتش...
انقدر که دستتو بذاری رو قلبت بگی تیر میکشه
به این فکر میکنم که ما چقدر شکستیم
ضربه خوردیم
تا صبح گریه کردیم
بعد پتو رو زدیم کنار رفتیم دانشگاه، سرکار، مدرسه
پاشدیم ظرفارو شستیم، چایی دم کردیم...
یعنی خواستیم که یادمون بره که چی گذشت
واسه همینه که درد، تویک شب،
چیزی از ما میسازه که ۳۶۵ روز خنده، نمیسازه...
_وَ درد، به استخوانِمان رسیده! اما هنوز خودمان را نباخته ایم و روزگار را زندگی میکنیم و هنوز آنقدر میخندیم که سرمان از این همه ناخوشی هایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم درد میگیرد. :))))
یعنی عمیق ترین قسمتش...
انقدر که دستتو بذاری رو قلبت بگی تیر میکشه
به این فکر میکنم که ما چقدر شکستیم
ضربه خوردیم
تا صبح گریه کردیم
بعد پتو رو زدیم کنار رفتیم دانشگاه، سرکار، مدرسه
پاشدیم ظرفارو شستیم، چایی دم کردیم...
یعنی خواستیم که یادمون بره که چی گذشت
واسه همینه که درد، تویک شب،
چیزی از ما میسازه که ۳۶۵ روز خنده، نمیسازه...
_وَ درد، به استخوانِمان رسیده! اما هنوز خودمان را نباخته ایم و روزگار را زندگی میکنیم و هنوز آنقدر میخندیم که سرمان از این همه ناخوشی هایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم درد میگیرد. :))))
۳۳.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.