هر رهی را رفتم این دنیا به پایم خار زد
هر رهی را رفتم این دنیا به پایم خار زد
دست بی رحمش همه آمال من را دار زد
سر به روی شانه ی دیوار دادم هر کجا
رازهای سینه ام را جغد شومش جار زد
بس که بی همدم سپر کردم تمام عمر را
سینه ام را عنکبوت بی کسی ها تار زد
گر چه این دل گوشه عزلت به تاریکی نشست
بی سبب بر گردن بشکسته اش افسار زد
هر شبی را من به امیدی سحر کردم ولی
بهر آزارم دوباره دکمه ی تکرار زد
هر چه تن دادم به راهی در مسیر سرنوشت
سنگلاخی کرده راه و بر رهم دیوار زد
ساختم با زخمهای کهنه ی دنیا ولی
جای مرهم در دلم از جنس غم، بازار زد
🍃🥀🍃
دست بی رحمش همه آمال من را دار زد
سر به روی شانه ی دیوار دادم هر کجا
رازهای سینه ام را جغد شومش جار زد
بس که بی همدم سپر کردم تمام عمر را
سینه ام را عنکبوت بی کسی ها تار زد
گر چه این دل گوشه عزلت به تاریکی نشست
بی سبب بر گردن بشکسته اش افسار زد
هر شبی را من به امیدی سحر کردم ولی
بهر آزارم دوباره دکمه ی تکرار زد
هر چه تن دادم به راهی در مسیر سرنوشت
سنگلاخی کرده راه و بر رهم دیوار زد
ساختم با زخمهای کهنه ی دنیا ولی
جای مرهم در دلم از جنس غم، بازار زد
🍃🥀🍃
۱.۲k
۱۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.