داستانامشب

#داستان_امشب...



کارگر یک نجار مسن به کارفرمایش گفت که می خواهد بازنشسته شود تا خانه ‏ای برای خود بسازد و در کنار همسر و نوه‏هایش دوران پیری را به خوشی سپری کند

کارفرما از اینکه کارگر خوبش را از دست می داد، ناراحت بود ولی نجار خسته بود و به استراحت نیاز داشت
کارفرما از نجار خواست تا قبل از رفتن خانه‏ ای برایش بسازد و بعد بازنشسته شود نجار قبول کرد ولی دیگر دل به کار نمی بست، چون می دانست که کارش آینده‏ای نخواهد داشت،

از چوب های نامرغوب برای ساخت خانه استفاده کرد و کارش را از سر‏ سیری انجام داد وقتی کارفرما برای دیدن خانه آمد، کلید خانه را به نجار داد و گفت این خانه هدیه من به شما است،
بابت زحماتی که در طول این سال ها برایم کشیده‏اید نجار وا رفت؛

او در تمام این مدت در حال ساختن خانه ‏ای برای خودش بوده و حالا مجبود بود در خانه‏ای زندگی کند که اصلاً خوب ساخته نشده بود...



#شبتونــــ_بیغمــــ
دیدگاه ها (۵)

در شب‌های قدر مهم تر از بیداری کشیدن بیدار شدن است.دعا کنیم ...

دستخط استاد شهریار و غزل معروفی که در شأن حضرت علی علیه السل...

#️تست_روانشناسی_امروز..در این تصویراز کدام رنگ متنفرید؟ قرمز...

هرگز روی زخمتان بتادین نریزید!بتادین برای تمیز کردن دور زخم ...

درخواستی

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هفتـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

black flower(p,269)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط