~♡*پیوند خونین*♡~p26
رِی مشتاقانه : آره😍
هر دو در یک خط ایستادند
چینوکو : ۱ ....۲ .... ۳ .....
و شروع به دویدند کردند
رِی با سرعت یوز دوید و در عرض چند ثانیه به در ورودی رسید
چینوکو جدی اش نگرفته بود و آرام دوید ولی با بردنش تعجب کرد
خندید و به سمت در ورودی آمد : آفرین بردی
خیلی تند تر از اونی که فک می کردم
دست کمت گرفتم
رِی با بازیگوشی سمت چینوکو آمد و ناز کرد : جاییزم چیه ؟🙃
چینوکو لبخند چشم بسته ای زد : هرچی بخوای
رِی پشت چینوکو آمد و هلش داد : میخوام همههههه ی بازی هارو بکنم 😍🥺❤️
چینوکو شکه شد: همه!؟
رِی : آیههههههه
قند در دل چینوکو آب شد : چشم ، بریم 😊
رِی : اول ترنننننن
*ترن هوایی*
سوار ترن هوایی شدند
شروع به حرکت کرد
رِی با ذوق به اطراف نگاه میکرد و از ارتفاع لذت میبرد
چینوکو هم به رِی چشم دوخته بود
که ناگهان ترن شروع به سقوط کرد و سرعت شدید گرفت
هر دو که در عالمی دیگر بودند شکه شدند و جیغ میزدند
دست هم را محکم گرفتند
بعد از پیاده شدن روی هم افتادند و نفس نفس میزند
رِی با صدای گرفته : آی گلوم ...
چینوکو با صدای خروسی : تیر میکشه...
چینوکو از صدایش آب شد و دستش را جلوی دهنش گرفت
همزمان رِی از خنده نفش زمین شد
بعد خور را جمع و جور کرد : بریم یه نوشیدنی گرم بخوریم صداهامون درست شن
*بعد از خوردن ۲ هات چاکلت*
*همه بازی هارا انجام دادند و راهی ماشین شدند*
رِی سریع در ماشین را باز کرد و روی صندلی دراز کشید
ژستش شدیدا تحریک کننده بود
چینوکو خود را جمع و جور کرد
کنارش نشست
براید استایل بغلش کرد : اینجوری بهتری؟
...
پارت بعد پس فردا
هر دو در یک خط ایستادند
چینوکو : ۱ ....۲ .... ۳ .....
و شروع به دویدند کردند
رِی با سرعت یوز دوید و در عرض چند ثانیه به در ورودی رسید
چینوکو جدی اش نگرفته بود و آرام دوید ولی با بردنش تعجب کرد
خندید و به سمت در ورودی آمد : آفرین بردی
خیلی تند تر از اونی که فک می کردم
دست کمت گرفتم
رِی با بازیگوشی سمت چینوکو آمد و ناز کرد : جاییزم چیه ؟🙃
چینوکو لبخند چشم بسته ای زد : هرچی بخوای
رِی پشت چینوکو آمد و هلش داد : میخوام همههههه ی بازی هارو بکنم 😍🥺❤️
چینوکو شکه شد: همه!؟
رِی : آیههههههه
قند در دل چینوکو آب شد : چشم ، بریم 😊
رِی : اول ترنننننن
*ترن هوایی*
سوار ترن هوایی شدند
شروع به حرکت کرد
رِی با ذوق به اطراف نگاه میکرد و از ارتفاع لذت میبرد
چینوکو هم به رِی چشم دوخته بود
که ناگهان ترن شروع به سقوط کرد و سرعت شدید گرفت
هر دو که در عالمی دیگر بودند شکه شدند و جیغ میزدند
دست هم را محکم گرفتند
بعد از پیاده شدن روی هم افتادند و نفس نفس میزند
رِی با صدای گرفته : آی گلوم ...
چینوکو با صدای خروسی : تیر میکشه...
چینوکو از صدایش آب شد و دستش را جلوی دهنش گرفت
همزمان رِی از خنده نفش زمین شد
بعد خور را جمع و جور کرد : بریم یه نوشیدنی گرم بخوریم صداهامون درست شن
*بعد از خوردن ۲ هات چاکلت*
*همه بازی هارا انجام دادند و راهی ماشین شدند*
رِی سریع در ماشین را باز کرد و روی صندلی دراز کشید
ژستش شدیدا تحریک کننده بود
چینوکو خود را جمع و جور کرد
کنارش نشست
براید استایل بغلش کرد : اینجوری بهتری؟
...
پارت بعد پس فردا
- ۳.۱k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط