پارت دو بخش چهار
پارت دو بخش چهار
آنیا : دامیان بسه نیازی نیست اینجوری کنید.
آنیا دامیان رو عقب کشید و دستش رو گرفت.
آنیا : آروم باش باشه؟
دامیان : آه الان آرومم بیا بریم دوست ندارم این پسر رو ببینم.
روز بعد آنیا از خونه به بیرون رفت تا به مدرسه بره و توی راه کسی دستش و گرفت و به عقب کشید.
آنیا : آهای دامیان ولم کن ، چی مارکوس؟
مارکوس : آره خودمم دوست داری تا مدرسه باهم بریم؟
آنیا : من مشکلی ندارم اگه باهم دوست باشیم اما من با دامیانم.
مارکوس : نه منظورم این نبود فقط به عنوان دوست باشیم ، خوبه؟
آنیا : باشه مارکوس😊.
آنیا به همراه مارکوس وارد کلاس شدن که دامیان به پیش آنیا رفت و دست اون رو گرفت و به راهروی مدرسه برد.
دامیان : آنیا و.....
اصکی ممنوع🚫
آنیا : دامیان بسه نیازی نیست اینجوری کنید.
آنیا دامیان رو عقب کشید و دستش رو گرفت.
آنیا : آروم باش باشه؟
دامیان : آه الان آرومم بیا بریم دوست ندارم این پسر رو ببینم.
روز بعد آنیا از خونه به بیرون رفت تا به مدرسه بره و توی راه کسی دستش و گرفت و به عقب کشید.
آنیا : آهای دامیان ولم کن ، چی مارکوس؟
مارکوس : آره خودمم دوست داری تا مدرسه باهم بریم؟
آنیا : من مشکلی ندارم اگه باهم دوست باشیم اما من با دامیانم.
مارکوس : نه منظورم این نبود فقط به عنوان دوست باشیم ، خوبه؟
آنیا : باشه مارکوس😊.
آنیا به همراه مارکوس وارد کلاس شدن که دامیان به پیش آنیا رفت و دست اون رو گرفت و به راهروی مدرسه برد.
دامیان : آنیا و.....
اصکی ممنوع🚫
۹۹۵
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.