ما در سیاه زندگی کردیم

ما در سیاه زندگی کردیم
و در رنگ های مرده ی دیگر
و شوق دیدن برنامه های بعد
هیچ وقت نگذاشت
گریه های الهه رضایی را ببینیم
شبهای آیینه و لِبراکا پدر مدام تهدیدمان می کرد اگر که زود نخوابیم می رود منافقین را صدا می زند بیایند مرا و برادرم را بخورند
بیدار ماندیم و نخوابیدیم
و پدر کسی را صدا نکرد
مارا ولی موافقین به مرور زمان خوردند
دیدگاه ها (۱)

ﻣﻦ ﺩﺭﺷﻬﺮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺱ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﺯﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺘﻪ...

.وقتی دلت گرفته باشه …تمام آرامش یک #ساحل را هم به تو بدهند ...

لعنت به این روزها !این روزها که اسم دارند ، شماره دارند ، تع...

واکنش هنرمندان به خبرفوت علی طباطباییلیلا بلوکات :انّالله و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط