زندگی چون برده داری پیر دربازار عمر

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می‌فروخت
زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر
مرگ را همچون شراب ناب کم‌کم می‌فروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه‌ها
گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می‌فروخت...
I فاضل‌نظری
دیدگاه ها (۰)

روز قیامت هر کسی در دست گیرد نامه‌ایمن نیز حاضر می‌شوم تصویر...

خنده را معنی ز سر مستی مکن ؛آن که می خندد غمش بی انتهاست !(:...

ندیدم در جهان بهتر زِ مادر🧡

عزیز دلممم🥺😍

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط