مادرم به من نگفت

"مادرم" به من نگفت
دوستم دارد
وقت نداشت
دستش همیشه بند بود....

من اما
"دوست داشتنش"
را زنگ های تفریح ؛
در سیب قرمزی که
ته کیفم گذاشته بود
گاز میزدم.... 🍃🍎🍃
دیدگاه ها (۲)

چونکه صبح آمد و چشمم باز شدخلقـتم با خالقم همـراز شدغرق رحمت...

قدرت واقعى یک مرد به اندازه لبخند زنى هستش كه در كنارش نشسته...

"زنان" ریشه های "انسانیت" اند ،اشتباه است اگر فکر کنیم ،با ...

چه خوشبختند آنانی کهبه پای هــم پیر میشـوندنه به دست هم ،!!ب...

مَن آدم دیر رسیدن بودم :)آدم دوست داشتن های دست دومآدمی بودم...

پارت:۱ (فرمانده من)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط