پارت۲۱ فیک فقط به من نگاه کن
#جیمین
از هم جداشدیم
همونطور که حدس میزدم لباش حسابی کبود شده بود
ولی به روی خودم نیوردم چون این موضوع به نفعم بود و باعث میشد حساب کار دست چانیول بیاد
رزی:خب فک کنم وقت ناهاره بهتره بریم🥰
جیمین:آره بریم😀
دوتایی رفتیم سمت آشپزخونه و نشستیم
چشای همه مخصوصا چانیول خشک شده بود رو لبای رزی
همه داشت چشاشون از کاسه در میومد
منم با آرامش و لبخندی ملیح داشتم به این صحنه نگاه میکردم
همه هنوز تویه اون حالت بودن ولی چانیول یهو اخماش رف تو همو سرشو انداخت پایینو شروع کرد به غذا خوردن
معلوم بود عصبانیه😌😏
هه بسوز😌😏
رزی خانومم که اصن تو این فازا نبود و داشت با آرامش غذاشو میل میکرد و نمیدونست تا چن لحظه دیگه سوال بارون میشه
ته:میتونم بپرسم چرا لبات همرنگ بادمجون شده؟
همه به غیر چانیول:دقیقااا
رزی دستشو گذاشت رو لباشو گف
رزی:با منی؟😳
ته:بله خود خودتون😐
رزی:هیییععع واییی جیمین عابروم رف خدا لعنتت کنه
بعدشم سرشو فرو کرد تو سینم که دلم واسش ضعف رف اگه کسی اونجا نبود حتما یه کاری دستش میدادم
جین:جیمیننننن؟؟؟؟🤯🤯🤯
لیسا:جلل الخالق جیمین تو که تو فاز دوس دختر و این چیزا نبودی🤯🤯🤯
کوک:به به مبارکه داداش فقط یکم مراعات کن بدبخت گناه داره لباش داغون شده😂💔
جیمین:نه دیه مراعات تو کار من نی😎😂
رزی یدونه زد تو سینم
رزی:جیمین میشه بس کنی من دارم از خجالت آب میشم
جنی:آجی خجالت برا چی از من یاد بگیر خودم اومدم جلو جلو گفتم😂✌🏻
رزی:جنی میزنمتا😖
چانیول:تبریک میگم
بعدشم پاشد رف
هه بهتر 😏
جیسو:عه این چرا اینطوری کرد؟😐
جیمین:چیزی نیس حتما سیر شده دیه
بچه ببخشید دیر گذاشتم فردا امتحان حساب دارم داشتم نیخوندم درسامون خیلی زیاده😢
از هم جداشدیم
همونطور که حدس میزدم لباش حسابی کبود شده بود
ولی به روی خودم نیوردم چون این موضوع به نفعم بود و باعث میشد حساب کار دست چانیول بیاد
رزی:خب فک کنم وقت ناهاره بهتره بریم🥰
جیمین:آره بریم😀
دوتایی رفتیم سمت آشپزخونه و نشستیم
چشای همه مخصوصا چانیول خشک شده بود رو لبای رزی
همه داشت چشاشون از کاسه در میومد
منم با آرامش و لبخندی ملیح داشتم به این صحنه نگاه میکردم
همه هنوز تویه اون حالت بودن ولی چانیول یهو اخماش رف تو همو سرشو انداخت پایینو شروع کرد به غذا خوردن
معلوم بود عصبانیه😌😏
هه بسوز😌😏
رزی خانومم که اصن تو این فازا نبود و داشت با آرامش غذاشو میل میکرد و نمیدونست تا چن لحظه دیگه سوال بارون میشه
ته:میتونم بپرسم چرا لبات همرنگ بادمجون شده؟
همه به غیر چانیول:دقیقااا
رزی دستشو گذاشت رو لباشو گف
رزی:با منی؟😳
ته:بله خود خودتون😐
رزی:هیییععع واییی جیمین عابروم رف خدا لعنتت کنه
بعدشم سرشو فرو کرد تو سینم که دلم واسش ضعف رف اگه کسی اونجا نبود حتما یه کاری دستش میدادم
جین:جیمیننننن؟؟؟؟🤯🤯🤯
لیسا:جلل الخالق جیمین تو که تو فاز دوس دختر و این چیزا نبودی🤯🤯🤯
کوک:به به مبارکه داداش فقط یکم مراعات کن بدبخت گناه داره لباش داغون شده😂💔
جیمین:نه دیه مراعات تو کار من نی😎😂
رزی یدونه زد تو سینم
رزی:جیمین میشه بس کنی من دارم از خجالت آب میشم
جنی:آجی خجالت برا چی از من یاد بگیر خودم اومدم جلو جلو گفتم😂✌🏻
رزی:جنی میزنمتا😖
چانیول:تبریک میگم
بعدشم پاشد رف
هه بهتر 😏
جیسو:عه این چرا اینطوری کرد؟😐
جیمین:چیزی نیس حتما سیر شده دیه
بچه ببخشید دیر گذاشتم فردا امتحان حساب دارم داشتم نیخوندم درسامون خیلی زیاده😢
۱۱.۴k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.