روشنایی میدهی احساس خاموش مرا

روشنایی میدهی احساس خاموش مرا
مینوازی با صدایت لاله ی گوش مرا

کاش میشد با نفسهایت شبی تا صبحگاه
گرم میکردی فضای سرد آغوش مرا

تا سحر لب بر لب هم پیچ در پیچ وصال
شهد میبخشید لعلت کام می نوش مرا

در بیاور جامه ازپا جامه ازتن، من زمن
تاببینی مستی و شور غزلجوش مرا

خواهشم را پوششی از شرم داده روزگار
همتی امشب بکن بردار درپوش مرا

خواب پندارم پریشان شد ولی جام لبت
هوشیاری میدهد ذهن فراموش مرا

خواستم تاعشق را امضا کنم اما نشد
خط خطی کردی هوا وحال مخدوش مرا

نوش داروی جنون من تویی اما هنوز
میپراند از سرم زیبایی ات هوش مرا...
دیدگاه ها (۲)

هر چه از دست می رود بگذار برود .چیزی که به التماس آلوده باشد...

عباس میرزا که بود ؟عباس میرزا پسرِ فتحعلی شاه قاجار، در سال ...

ای خدای گنجشک های مهربان!ای خدای شبنم های پاک ای پروردگار .....

سلام به تمام دوستانم. امیدوارم روز خوبی داشته باشین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط