بیا ای آنک بردی تو قرارم

بیا ای آنک بردی تو قرارم
درآ چون تنگ شکر در کنارم

دل سنگین خود را بر دلم نه
نمی‌بینی که از غم سنگسارم

بیا نزدیک و بر رویم نظر کن
نشانی‌ها نگر کز عشق دارم

بسوزم پرده هفت آسمان را
اگر از سوز دل دودی برآرم

خزان گر باغ و بستان را بسوزد
بخنداند جهان را نوبهارم

جهان گوید که بازآ ای بهاران
که از ظلم خزان صد داغ دارم

بگردان ساقیا جام خزانی
که از عشق بهار اندر خمارم

بده چیزی که پنهان است چون جان
به جان تو مده بیش انتظارم

💓💓💓💓
دیدگاه ها (۲)

عاقبت جوینده چون یابنده است عشق پاداش دل جوینده استزندگی با ...

چـشم مـن، محرمی راز تورا می خواهدشـاعـر قـافـیه پرداز، تو را...

خوشا به حالِ منکه تو را دارم ..یک آسمان خوشبختییک دریا دلداد...

تنها شدمو زندگی از تابو تب افتادهمپا نشدی ما نشدی مسئله ای ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط