یاقوت اژدها

یاقوت اژدها

p2

سه تا لباس طرح کرده بودم که ی مشتری عجیب اومد
..................................


از زبان کوک :

بعد از کلی پرس و جو جایی که اون دختره کار میکنه رو پیدا کردم انگاری توی مزون معروف کار میکنه. جالبه!

کوک:سلام؟
کوک:ببخشید؟!

از دید ا/ت :دیدم ی نفر داره صدا میکنه کنجکاو شدم رفتم ببینم کیه

ا/ت:سلام بفرمایین؟

از دید کوک:ی دختر جوون اومد پایین قیافش آشنا بود به عکسی که گیر اورده بودم نگا کردم خودش بود باورم نمیشه بالاخره پیداش کردم

ا/ت:ببخشید؟

کوک:سلام .... ام.. من ی دست کت و شلوار میخواستم

ا/ت:چه برندی مد نظرتونه؟
کوک:من زیاد از برندا سر در نمیارم یکی که جنس خوبی داشته باشه
ا/ت:پس گوچی میتونه براتون مناسب باشه ولی متاسفانه من کارم فقط طراحیه چند لحظه صبر کنید فروشندمون رو صدا کنم

ا/ت:خانم شی.....

از دید ا/ت:خواستم خانم شین فروشندمونو صدا کنم که ی دستی جلو دهنم قرار گرفت نمیتونستم نفس بکشم دست و پا میزدم و تقلا میکردم اما بعد ی مدت چشمام سیاهی رفت و دیدم تاریک شد........


اینم از پارت دوم لایک و کامنت فراموش نشه دوزتان :)

#فیک
دیدگاه ها (۲)

یاد ی خاطره تباه افتادم :ابچه که بودم اشتباهی بسمه تعالی را ...

#فکت #تئوری#خواندنی

#فکت#تئوری🔦💛•° #ترسناک #داستان

گوه شناسی یعنی پنج ساعت زحمت بکشی فیک بنویسی و زارت ویسگون ع...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۸ فیک ازدواج مافیایی

⁵⁴چند دقیقه بعد جونگکوک خیلی حالش بد بود و احساس کرد قلبش نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط