بس کن ای عشق مگر "تا" شدنم کافی نیست
بس کن ای عشق مگر "تا" شدنم کافی نیست
در دل ِ"هیچ کسی" جا شدنم کافی نیست
رازها داری و در پرده گرفتار شدم..
گره ِکور و معما شدنم کافی نیست
مدتی بود که دستان تو در دستم بود..
دربدر کردی و رسوا شدنم کافی نیست
یوسف از چاه در آمد به عزیزی برسد..
شهره ی شهر و زلیخا شدنم کافی نیست
دل ِسودا زده را پیش که باید ببرم..
این چنین بی کس و تنها شدنم کافی نیست
مثل ِباران شده بودم که تو دریا باشی..
عاقبت طعمه ی دریا شدنم کافی نیست
در دل ِ"هیچ کسی" جا شدنم کافی نیست
رازها داری و در پرده گرفتار شدم..
گره ِکور و معما شدنم کافی نیست
مدتی بود که دستان تو در دستم بود..
دربدر کردی و رسوا شدنم کافی نیست
یوسف از چاه در آمد به عزیزی برسد..
شهره ی شهر و زلیخا شدنم کافی نیست
دل ِسودا زده را پیش که باید ببرم..
این چنین بی کس و تنها شدنم کافی نیست
مثل ِباران شده بودم که تو دریا باشی..
عاقبت طعمه ی دریا شدنم کافی نیست
۱.۹k
۱۳ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.