مَن هم یک روز خانومِ خانه میشوم و احتمالن وقتی دستانم بوی
مَن هم یک روز خانومِ خانه میشوم و احتمالن وقتی دستانم بویِ پیاز میدهد و دانه هایِ ریز روغن رویِ پیراهن گلدارم خودنمایی میکند یادِ مادرم می اٌفتم که گاهی دستانش را میبویید و میگفت از سرخ کردنِ پیاز بَدَش می آید، شاید هم یک وقت هایی پشت گاز بایستمٌ به قٌرمه سبزیِ جانیوفتاده أم با حسرت چشم بدوزم آن وقت گوشی تلفن را بردارمٌ دست به دامن مادر بیاویزم که راهِ حلِ مشکلم را پیدا کند ، یا ممکن است وقتی از گٌم شدنِ دٌکمه ی پیراهن همسرم پریشانم حرفِ مادر را برایِ خودم مرور کنم که همیشه میگفت دٌکمه یِ لباس هارا باید قبل از پوشیدنشان محکم کنی ، من هم یک روز خانومِ خانه میشومٌ و میفهمم "زن" بودن فقط داشتنِ گلِ سَرهایِ جورواجورٌ لاک های رنگارنگ و موهایِ بِلوندٌ فانتزی نیست ، آرایش کردنٌ لذت بردن از لباس هایِ متنوع و دِلبری از مردِ خانه و قربان صدقه هایِ آتشین تحویل گرفتن نیست!
زن بودن ابروهایِ دردِ تَتو تحمل کرده و موهایِ دِکٌلٌره ی سوخته هم میتواند باشد ، شکمِ برآمده و نٌه ماه خواب و خوراکِ راحت نداشتن ، آشپزی و تمیز کردنِ خانه هم میتواند باشد ، آرزوهایِ برباد رفته و آرتٌروزِ زانو و پیری زود رَس و کمبود ویتامین هم میتواند باشد ...!
من هم یک روز خانومِ خانه میشوم و میفهمم هیچکس به اندازه یِ یک دختر ، مادرش را دَرک نمی کند ...
#نازنین_عابدین_پور
زن بودن ابروهایِ دردِ تَتو تحمل کرده و موهایِ دِکٌلٌره ی سوخته هم میتواند باشد ، شکمِ برآمده و نٌه ماه خواب و خوراکِ راحت نداشتن ، آشپزی و تمیز کردنِ خانه هم میتواند باشد ، آرزوهایِ برباد رفته و آرتٌروزِ زانو و پیری زود رَس و کمبود ویتامین هم میتواند باشد ...!
من هم یک روز خانومِ خانه میشوم و میفهمم هیچکس به اندازه یِ یک دختر ، مادرش را دَرک نمی کند ...
#نازنین_عابدین_پور
۲.۶k
۲۹ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.