پدرم گفت سر سفره دعایی بکنید

پدرم گفت سر سُفره دعایی بکنید


ناگهان داد زدم : دلبر من را برسان D:
دیدگاه ها (۲۷)

نمازت را شکسته بخوان قلبم را شکسته بدان چون ؛ سف...

اصلاح طلب بودن من جرم کمی نیستاین رد صلاحیتم از جانب آن استب...

با دست آب خوردن من نیتش شفاستیک روز دست های مرا #او گرفته بو...

در نبودت خوب خیاطی شدمصبح تا شب،چشم می دوزم به در!!!#فرامرز_...

ازمایشگاه سرد

عشق خون آلود پارت یک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط