روزگارم بد نیست غم کم میخورم
روزگارم بد نیست غم کم میخورم
کم که نه هر روز کمکم میخورم
عشق از من دورو پایم لنگ بود
غیمتش بسیار دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود
چند روز یست که حالم بد نیست
حال ما از این و آن پرسید نیست
گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یک غزل آمدوحالم را گرفت
مازیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ماپنداشتیم
کم که نه هر روز کمکم میخورم
عشق از من دورو پایم لنگ بود
غیمتش بسیار دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود
چند روز یست که حالم بد نیست
حال ما از این و آن پرسید نیست
گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یک غزل آمدوحالم را گرفت
مازیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ماپنداشتیم
۶۳۴
۰۳ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.