💙 회3)파란색 2장)💙
🫀ویو یونجی🫀
که یهو یونا زد تو گوش هر دوتاشون…
💙:بسهههههههههههههههههه😡
یهو همه جا ساکت شد…
رفت سه تا چاقو آورد…
💙:بیا…بزنید هم دیگه رو بکشید😡
💙:چیه مگه مافیا نیستید…همو بکشید دیگه😡
که یهو گوشی جیمین زنگ خورد…
نوشته بود “رئیس”…
جواب داد…
💛:الو…
💛:آره،چرا!؟…
💛من با اون!؟…
💛نه…
💛ااااه
💛نمیخوام
💛باشه حالا…
💛بای…
🖤چی گفت!؟
💛میگه من و ته یه مأموریت داریم
💚چیییی!؟
💚من با تو نمیآم ها
💛مجبوریم
💚کوک رو ببر
💙باش حالا چی هست
💛باید وزیر رو بکشیم…همین
💙*😐😑
💙من از خون میترسم
🫀من میآم
💛اکی…
که یهو یه صدایی اومد و…
숙취😈…
حمایت!؟🦋
که یهو یونا زد تو گوش هر دوتاشون…
💙:بسهههههههههههههههههه😡
یهو همه جا ساکت شد…
رفت سه تا چاقو آورد…
💙:بیا…بزنید هم دیگه رو بکشید😡
💙:چیه مگه مافیا نیستید…همو بکشید دیگه😡
که یهو گوشی جیمین زنگ خورد…
نوشته بود “رئیس”…
جواب داد…
💛:الو…
💛:آره،چرا!؟…
💛من با اون!؟…
💛نه…
💛ااااه
💛نمیخوام
💛باشه حالا…
💛بای…
🖤چی گفت!؟
💛میگه من و ته یه مأموریت داریم
💚چیییی!؟
💚من با تو نمیآم ها
💛مجبوریم
💚کوک رو ببر
💙باش حالا چی هست
💛باید وزیر رو بکشیم…همین
💙*😐😑
💙من از خون میترسم
🫀من میآم
💛اکی…
که یهو یه صدایی اومد و…
숙취😈…
حمایت!؟🦋
۱.۷k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.