نوشته های محمد جواد

نوشته های محمد جواد
دلم غنج میرفت وقتی#آذری_صحبت_میکرد
آذری اصلا بلد نیستم
ولی وقتی #محمود آذری صحبت میکرد اینقد محو صحبتش میشدم که همه فک میکردن من آذری رو میفهمم.
حتی خودمم باورم شده بود آذری میفهمم
راستش رو بخوایید.....وقتی محمود حرف میزد، میفهمیدم.
آذری رو با ناز حرف میزد.
لهجه شیرین تبریزیش، با نازی که خودش تو حرف زدن داشت چه معجونی میشد.
وقتی پای تلفن میگفت: #ناوارنیوخ؟
یا وقتی با ناز و کشیده میگفت: نیه؟
وقتی با محبت حرف میزد و میگفت: آقا مهدی بالا...
.
.
.
دلم برای آذری حرف زدنت هم تنگ شده لامصب...
.
.
دلم برات تنگ شده محمود
دلم برات تنگ شده
دلم............آخ

لهجه ات روی نمک را بخدا کم کرده

*سنه گوربان اولارام* از لب تو شیرین است...
روحشون شاد
اللهم صل علی محمد و‌آل مجمد و‌عجل فرجهم.

@Agamahmoodreza
دیدگاه ها (۲)

امشب که انبیا و اولیا و شهدا همـه جمعند #کربـــلا تو دعا کن...

نوشته های محمد جوادبِسْمِ اللّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیموَلاَ تَ...

برای #محمودرضااحمدرضابیضائیوقتی تبریز می آمد، کمتر توی جمع ب...

#شهید_محمودرضا_بیضائی | حلب، 1392 #حلب آزاد شد.شادی روح همه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط