گفت جمعه ها آدم خیلی دلش میگیره

_گفت : جمعه ها آدم خیلی دلش میگیره
ولی از اون بدتر
اینه که عصرِ جمعه خونه باشی و بارون بزنه.
_گفتم : آره؛ اینجوری که آدمو خفه میکنه!
_گفت : میدونی؟ خیلیا توو جمعه شاعر شدن!
تو حالا چیزی توو جمعه ها نوشتی؟
_گفتم : من جمعه ها
رو شیشه ی بخار گرفته ی پنجره، با انگشت مینویسم :
"لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد"


#بابک_زمانی
دیدگاه ها (۵)

پدرم عاشق مادرم بود ولی هرگز به او نگفتاما وقتی که مادرم بیم...

برای به دست آوردن یک دل ،همانطور که هستی باش …!صداقت موثرتری...

دستانت را به من بده برای فتح قله های عاشقی به آنها نیاز دارم...

کـاش ،تـا حالمان خوب شودبـرایِ مدتی هم که شده جمعه نـشود .. ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط