مدرسه ک میرفتم هربار ک دفتر مشقمونو جا میذاشتم معلممون

مدرسه ک میرفتيم، هربار ک دفتر مشقمونو جا میذاشتيم معلممون میگف مواظب باش خودتو جا نذارى.
ما میخنديديم و فک میكرديم نمیشه خودمونو جا بذاريم...
بزرگ ک شديم بارها و بارها ی قسمت از خودمونو جاگذاشتيم؛ تو ی كافه، تو ی خيابون، تو ی شعر...
تو ی خونه...
دیدگاه ها (۲)

چشمات کدوم نوع قهوه‌ایه؟ :)

ی دیالوگ از رضا داوود نژاد :اگ فکر میکنین تعداد افرادی ک تو ...

‏دوس دارم یبار مامان و بابامو بشونم رو‌بروم و دونه دونه حرفا...

من مرده‌ام، اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی، بلند میشوم.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط