خدایا!
خدایا!
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم!
میشود من بغض کنم، تو بگویی: مگر خدایت نباشد که اینگونه بغض کنی...
میشود من بگویم: خدایا...؟
تو بگویی: جان دلم
_میشود بیایی؟
_چرا که نه؟!...
_گله دارم...
_از کی نمیدانم...از چی نمیدانم...
این روزها دردی بر من سنگینی میکند
که نمیدانم دلیلش چیست؟!...کیست!؟
بی حس شده ام،
خسته شده ام
از تمام جهانت..!
دلم اطمینان میخواهد،
اندکی آرامش....
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم!
میشود من بغض کنم، تو بگویی: مگر خدایت نباشد که اینگونه بغض کنی...
میشود من بگویم: خدایا...؟
تو بگویی: جان دلم
_میشود بیایی؟
_چرا که نه؟!...
_گله دارم...
_از کی نمیدانم...از چی نمیدانم...
این روزها دردی بر من سنگینی میکند
که نمیدانم دلیلش چیست؟!...کیست!؟
بی حس شده ام،
خسته شده ام
از تمام جهانت..!
دلم اطمینان میخواهد،
اندکی آرامش....
۲.۴k
۲۸ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.