اعتراف عمر - و سوء العذاب - به ضرب و شتم فاطمه علها السلا
اعتراف عمر - و سوء العذاب - به ضرب و شتم فاطمه علها السلام به سبب کینه ای که به پیمبر و علی علیهما و آلهما داشت - در نامه خویش به معاویه - :
👈 سپس عمر و سوء العذاب - در اعترافات خویش در نامه اش برای معاویه چنین نوشت:
🔺 پس وقتی خبر بیعت مردم با ابوبکر پخش شد، دانستیم که علی فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - را به خانه های مهاجرین و انصار می برد❗ ️
👈 و بیعت آنها با او در چهار موضع را یادآور می شود❗ ️
و از آنها یاری می طلبد❗ ️
و آنها در شب به او وعده یاری می دهند❗ ️
و در روز از یاری کردنیش سر باز میزنند❗ ️
🔺 پس این جا بود که به خانه علی - علیه السلام - رفتم پس فضه بیرون آمد❗ ️
به او گفتم: به علی بگو بیرون آید، و با ابوبکر بیعت کند❗ ️
زیرا همه مسلمین بر خلافت او اجتماع کردند❗ ️
فضه گفت: امیرالمومنین - علیه السلام - مشغول جمع آوری قرآن است❗ ️
گفتم: این حرفها را کنار بگذار، به علی بگو بیرون بیاید،
👈 و گرنه وارد خانه می شویم و او را به اجبار بیرون می آوریم❗ ️
.
🔺 در این هنگام فاطمه - علیها السلام - پشت در آمد، و گفت:
👈 ای گمراهان دروغگو چه می گویید⁉ ️
👈 و چه می خواهید⁉ ️
.
گفتم: ای فاطمه❗ ️
گفت: چه می خواهی عمر⁉ ️
گفتم: چیست حال پسر عمویت که تو را برای جواب فرستاده⁉ ️
و خودش در پشت پرده حجاب نشسته است ⁉ ️
فاطمه گفت:
✅ طغیان و سرکشی تو بود که مرا از خانه بیرون آورد❗ ️
👈 و حجت را بر تو و هر گمراهی و منحرفی تمام کرد❗ ️
گفتم: این حرفهای بیهوده و قصه های زنانه را کنار بگذار، و به علی بگو از خانه بیرون آید❗ ️
فاطمه - علیها السلام - گفت: تو لایق محبتو کرامت نیستی❗ ️
آیا مرا از حزب شیطان می ترسانی ای عمر⁉ ️
بدان که حزب شیطان ضعیف و ناتوان است❗ ️
.
گفتم:
👈 اگر علی - علیه السلام - از خانه بیرون نیاید، و به بیعت با ابوبکر پای بند نشود، 🔥 هیزم فراوانی بیاورم،
👈 و آتشی برافروزم، و خانه و اهلش را بسوزانم❗ ️
- همین مطلب را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در 2/56 و 6/48، و همچنین طبری در تاریخش 3/202 ، و ابن طاووس در طرائف در ص 64 نقل میکند -
.
🔺 آن گاه تازیانه قنفذ را گرفتم❗ ️
و فاطمه را با آن زدم❗ ️ 😭
و به خالد بن ولید گفتم:
تو و مردان دیگر هیزم بیاورید❗ ️🔥
🔺 و به فاطمه گفتم: من این خانه را به آتش می کشم❗ ️
- همین مطلب را استاد بخاری در الامامه والسیاسه 1/30 ، و ابن ابی الحدید سنی معتزلی در شرح نهج البلاغ در 6/48 نقل میکند -
.
🔺 فاطمه گفت: ای دشمن خدا، وای دشمن رسول خدا، و ای دشمن امیر مومنان❗ ️
👈 و بعد دو دستش را به در گرفت، تا مرا از گشودن آن باز دارد، من او را دور نمودم، اما کار بر من مشکل شد❗ ️
👈 سپس با تازیانه بر دستهای او زدم، که ناله اش بلند آمد، و صدای ناله و گریه اش را شنیدم 😭
👈 ناله اش آنچنان جان سوز بود که نزدیک بود دلم نرم شود 😭
👈 نزدیک بود که پشیمان شوم، و از آنجا برگردم‼ ️
:small_orange_dia
👈 سپس عمر و سوء العذاب - در اعترافات خویش در نامه اش برای معاویه چنین نوشت:
🔺 پس وقتی خبر بیعت مردم با ابوبکر پخش شد، دانستیم که علی فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - را به خانه های مهاجرین و انصار می برد❗ ️
👈 و بیعت آنها با او در چهار موضع را یادآور می شود❗ ️
و از آنها یاری می طلبد❗ ️
و آنها در شب به او وعده یاری می دهند❗ ️
و در روز از یاری کردنیش سر باز میزنند❗ ️
🔺 پس این جا بود که به خانه علی - علیه السلام - رفتم پس فضه بیرون آمد❗ ️
به او گفتم: به علی بگو بیرون آید، و با ابوبکر بیعت کند❗ ️
زیرا همه مسلمین بر خلافت او اجتماع کردند❗ ️
فضه گفت: امیرالمومنین - علیه السلام - مشغول جمع آوری قرآن است❗ ️
گفتم: این حرفها را کنار بگذار، به علی بگو بیرون بیاید،
👈 و گرنه وارد خانه می شویم و او را به اجبار بیرون می آوریم❗ ️
.
🔺 در این هنگام فاطمه - علیها السلام - پشت در آمد، و گفت:
👈 ای گمراهان دروغگو چه می گویید⁉ ️
👈 و چه می خواهید⁉ ️
.
گفتم: ای فاطمه❗ ️
گفت: چه می خواهی عمر⁉ ️
گفتم: چیست حال پسر عمویت که تو را برای جواب فرستاده⁉ ️
و خودش در پشت پرده حجاب نشسته است ⁉ ️
فاطمه گفت:
✅ طغیان و سرکشی تو بود که مرا از خانه بیرون آورد❗ ️
👈 و حجت را بر تو و هر گمراهی و منحرفی تمام کرد❗ ️
گفتم: این حرفهای بیهوده و قصه های زنانه را کنار بگذار، و به علی بگو از خانه بیرون آید❗ ️
فاطمه - علیها السلام - گفت: تو لایق محبتو کرامت نیستی❗ ️
آیا مرا از حزب شیطان می ترسانی ای عمر⁉ ️
بدان که حزب شیطان ضعیف و ناتوان است❗ ️
.
گفتم:
👈 اگر علی - علیه السلام - از خانه بیرون نیاید، و به بیعت با ابوبکر پای بند نشود، 🔥 هیزم فراوانی بیاورم،
👈 و آتشی برافروزم، و خانه و اهلش را بسوزانم❗ ️
- همین مطلب را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در 2/56 و 6/48، و همچنین طبری در تاریخش 3/202 ، و ابن طاووس در طرائف در ص 64 نقل میکند -
.
🔺 آن گاه تازیانه قنفذ را گرفتم❗ ️
و فاطمه را با آن زدم❗ ️ 😭
و به خالد بن ولید گفتم:
تو و مردان دیگر هیزم بیاورید❗ ️🔥
🔺 و به فاطمه گفتم: من این خانه را به آتش می کشم❗ ️
- همین مطلب را استاد بخاری در الامامه والسیاسه 1/30 ، و ابن ابی الحدید سنی معتزلی در شرح نهج البلاغ در 6/48 نقل میکند -
.
🔺 فاطمه گفت: ای دشمن خدا، وای دشمن رسول خدا، و ای دشمن امیر مومنان❗ ️
👈 و بعد دو دستش را به در گرفت، تا مرا از گشودن آن باز دارد، من او را دور نمودم، اما کار بر من مشکل شد❗ ️
👈 سپس با تازیانه بر دستهای او زدم، که ناله اش بلند آمد، و صدای ناله و گریه اش را شنیدم 😭
👈 ناله اش آنچنان جان سوز بود که نزدیک بود دلم نرم شود 😭
👈 نزدیک بود که پشیمان شوم، و از آنجا برگردم‼ ️
:small_orange_dia
۲.۵k
۳۰ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.