یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم

یک درختِ پیرم و سهم تبرها می شوم

مرده ام، دارم خوراکِ جانورها می شوم

 

بی خیال از رنجِ فریادم تردّ د می کنند

باعث لبخندِ تلخِ رهگذرها می شوم


با زبان لالِ خود حس می کنـم این روزها

هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم


هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این

این کـــه دارم مثل مفقودالاثـرها می شوم

...

عاقبت یک روز بـــا طرزِ عجیب و تـــازه ای

می کُشم خود را و سرفصلِ خبرها می شوم!




# عاشقانه ...
دیدگاه ها (۳)

دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشتتمام عمرِ من انگار در خیا...

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کندمی تواند از خودش تا کی ...

سلام ، صبح همگی بخیر ... روز خوبی داشته باشید ...

غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود در تو زندانی‌ترین رفتار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط