*هایب اومده یه چیزی گفته فک های یه ملت افتاده..
*هایب اومده یه چیزی گفته فکهای یه ملت افتاده..
اینکه این هه جين رفته پیش شمن (همون دعانویس) و بهش برگشته گفته: "به نظرم بیتیاسو بفرستم سربازی دختروهام موفق تر میشن"
اون شمن خانومی هم گفته: "حالا یه دعایی مینویسم برات بریز تو آب هایب بده بخورن شاید فرجی شد و رفتن خدمت. نشد هم که هیچی. مدال که نمیدن بهم"
بعد دیگه از هه جین اصرار و از شمن انکار که دیگه بقیه مکالمه رو افشا نکردن ولی ما الان فهمیدیم خانومی با دعانویس ها ارتباط معنوی داره
البته به گفته خودش دعانویسه دوستش و هرشب میرفته پیشش باهم یه چایی میزدن تو رگ و یکم دعا مینوشتن همین
اینکه این هه جين رفته پیش شمن (همون دعانویس) و بهش برگشته گفته: "به نظرم بیتیاسو بفرستم سربازی دختروهام موفق تر میشن"
اون شمن خانومی هم گفته: "حالا یه دعایی مینویسم برات بریز تو آب هایب بده بخورن شاید فرجی شد و رفتن خدمت. نشد هم که هیچی. مدال که نمیدن بهم"
بعد دیگه از هه جین اصرار و از شمن انکار که دیگه بقیه مکالمه رو افشا نکردن ولی ما الان فهمیدیم خانومی با دعانویس ها ارتباط معنوی داره
البته به گفته خودش دعانویسه دوستش و هرشب میرفته پیشش باهم یه چایی میزدن تو رگ و یکم دعا مینوشتن همین
۷۳۸
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.