ترجمه بخشی از مصاحبه نامجون با Harpers Bazaar korea
ترجمه بخشی از مصاحبه نامجون با "Harper’s Bazaar korea ".❤️🔥🗞
ترجمه بخشهایی از مصاحبه نامجون با مجله "Harper’s Bazaar Korea":
🗞: توی یه مصاحبه با El País دو سال پیش گفتی: «حالا که نزدیک خدمت سربازی هستم، خودمو بیشتر از ۲۰ سالگیم دوست دارم. قراره یه سال و نیم برم ارتش، و این یه نقطه عطف مهم تو زندگی هر مردی تو کرهست. بعدش مطمئناً تغییر میکنم. امیدوارم بهتر و عاقلتر بشم.»
حالا نامجونی که امروز هستی چقدر با اون انتظارات تطابق داره؟
🐨: فکر میکنم تو این مدت خیلی چیزا رو از دست دادم. دقیقاً نمیدونم چی. شاید مربوط بشه به دلمشغولیها و جستجوها موقع ساختن آلبوم Right Place, Wrong Person. بهتر یا عاقلتر شدم؟ مطمئن نیستم. ولی حس میکنم قطعاً بالغتر شدم. اینکه خوبه یا نه، هنوز نمیدونم.
🗞: خودتو بیشتر از دو سال پیش دوست داری؟
🐨: رابطم با خودم هنوز بالا و پایینه؛ بعضی وقتا خیلی خودمو دوست دارم، بعضی وقتا اصلاً تحملشو ندارم. این تغییر نکرده.
🗞: چطور بین ستاره پاپ آر ام و آدمی به اسم کیم نامجون تعادل نگه میداری؟
🐨: یه دوستم بهم گفت: جالبترین آدما اونان که بهتر از بقیه با «زندگی دوگانه» کنار میان. منم موافق بودم. مثل اینه که روزا پلیس باشی، شبا دزد. این فکر خیلی دلمو قرص کرد. به هر دو طرف علاقه دارم. قبلاً کلمه «تعادل» برام خیلی مهم بود، الان دیگه نه. الان میخوام هر دو وجه وجودمو تا آخرش ببرم. هیچکدوم اولویت نداره. میخوام تو هر دو نقش خوب باشم و اینجوری تعادل خودش به وجود میاد. وقتی از یکی خسته میشم، تو اون یکی آرامش پیدا میکنم — و برعکس.
🗞: کی بیشتر حس «زنده بودن» داری؟ بهعنوان آر ام یا بهعنوان نامجون؟
🐨: جلوی بقیه، همیشه. توی کنسرتها، انتشار آلبوم، وقتی جلوی فَنها هستم تو بهترین حالت خودم. تو زندگی شخصی، وقتی میتونم راحت با دوستام مشروب بخورم و فقط یه آدم معمولی باشم. یا وقتی جایی هستم که هیچکس منو نمیشناسه و میتونم هرکاری دلم خواست بکنم. اون حس خیلی نزدیک به «زنده بودنه». ولی زیاد طول نمیکشه — زود دلم میخواد برگردم خونه. الان، وقتی دوباره دارم آهنگ مینویسم، همین آفرینش هنری بهم حس زندگی میده.
🗞: برای بیتیاس و خودت، کلمه"آرزو / اشتیاق"خیلی مهم بهنظر میاد. اما نه فقط به معنی «میخوام موزیسین خوبی باشم»، بلکه «میخوام آدم خوبی هم باشم». تعریف تو از «آدم خوب» چیه؟
🐨: هرکسی تعریف خودشو داره. من فکر میکنم آدمای خوب اونان که از خودشون شک دارن. از خودشون میپرسن واقعاً آدم خوبی هستن؟ بهاندازه کافی پخته شدن؟ بعضی وقتا آدم دلش میخواد همهچیو ول کنه و ساده و شفاف زندگی کنه. ولی همونطور که لائوتسه و چوانگتسه کتابای کامل در مورد «دائو» نوشتن، شکها و آرزوهای ما هم میتونن بخش ضروری از خوب بودنمون باشن. و اگه کنارش یه ذره سادگی و پاکی بچگانه هم باقی بمونه، شاید این بهترین ترکیب باشه.
🗞: گفتی میخوای جنبههای مختلف شخصیتتو تا آخرش ببری. چه چیزایی پایه شخصیتت رو شکل میدن؟
🐨: عشق به دنیا و آدمها — و در کنارش، حس برعکسش. دلبستگی و فاصله گرفتن، خویشتنداری و تکانشی بودن.
📌 نسخه کامل بهزودی تو مجله منتشر میشه.
#RM
ترجمه بخشهایی از مصاحبه نامجون با مجله "Harper’s Bazaar Korea":
🗞: توی یه مصاحبه با El País دو سال پیش گفتی: «حالا که نزدیک خدمت سربازی هستم، خودمو بیشتر از ۲۰ سالگیم دوست دارم. قراره یه سال و نیم برم ارتش، و این یه نقطه عطف مهم تو زندگی هر مردی تو کرهست. بعدش مطمئناً تغییر میکنم. امیدوارم بهتر و عاقلتر بشم.»
حالا نامجونی که امروز هستی چقدر با اون انتظارات تطابق داره؟
🐨: فکر میکنم تو این مدت خیلی چیزا رو از دست دادم. دقیقاً نمیدونم چی. شاید مربوط بشه به دلمشغولیها و جستجوها موقع ساختن آلبوم Right Place, Wrong Person. بهتر یا عاقلتر شدم؟ مطمئن نیستم. ولی حس میکنم قطعاً بالغتر شدم. اینکه خوبه یا نه، هنوز نمیدونم.
🗞: خودتو بیشتر از دو سال پیش دوست داری؟
🐨: رابطم با خودم هنوز بالا و پایینه؛ بعضی وقتا خیلی خودمو دوست دارم، بعضی وقتا اصلاً تحملشو ندارم. این تغییر نکرده.
🗞: چطور بین ستاره پاپ آر ام و آدمی به اسم کیم نامجون تعادل نگه میداری؟
🐨: یه دوستم بهم گفت: جالبترین آدما اونان که بهتر از بقیه با «زندگی دوگانه» کنار میان. منم موافق بودم. مثل اینه که روزا پلیس باشی، شبا دزد. این فکر خیلی دلمو قرص کرد. به هر دو طرف علاقه دارم. قبلاً کلمه «تعادل» برام خیلی مهم بود، الان دیگه نه. الان میخوام هر دو وجه وجودمو تا آخرش ببرم. هیچکدوم اولویت نداره. میخوام تو هر دو نقش خوب باشم و اینجوری تعادل خودش به وجود میاد. وقتی از یکی خسته میشم، تو اون یکی آرامش پیدا میکنم — و برعکس.
🗞: کی بیشتر حس «زنده بودن» داری؟ بهعنوان آر ام یا بهعنوان نامجون؟
🐨: جلوی بقیه، همیشه. توی کنسرتها، انتشار آلبوم، وقتی جلوی فَنها هستم تو بهترین حالت خودم. تو زندگی شخصی، وقتی میتونم راحت با دوستام مشروب بخورم و فقط یه آدم معمولی باشم. یا وقتی جایی هستم که هیچکس منو نمیشناسه و میتونم هرکاری دلم خواست بکنم. اون حس خیلی نزدیک به «زنده بودنه». ولی زیاد طول نمیکشه — زود دلم میخواد برگردم خونه. الان، وقتی دوباره دارم آهنگ مینویسم، همین آفرینش هنری بهم حس زندگی میده.
🗞: برای بیتیاس و خودت، کلمه"آرزو / اشتیاق"خیلی مهم بهنظر میاد. اما نه فقط به معنی «میخوام موزیسین خوبی باشم»، بلکه «میخوام آدم خوبی هم باشم». تعریف تو از «آدم خوب» چیه؟
🐨: هرکسی تعریف خودشو داره. من فکر میکنم آدمای خوب اونان که از خودشون شک دارن. از خودشون میپرسن واقعاً آدم خوبی هستن؟ بهاندازه کافی پخته شدن؟ بعضی وقتا آدم دلش میخواد همهچیو ول کنه و ساده و شفاف زندگی کنه. ولی همونطور که لائوتسه و چوانگتسه کتابای کامل در مورد «دائو» نوشتن، شکها و آرزوهای ما هم میتونن بخش ضروری از خوب بودنمون باشن. و اگه کنارش یه ذره سادگی و پاکی بچگانه هم باقی بمونه، شاید این بهترین ترکیب باشه.
🗞: گفتی میخوای جنبههای مختلف شخصیتتو تا آخرش ببری. چه چیزایی پایه شخصیتت رو شکل میدن؟
🐨: عشق به دنیا و آدمها — و در کنارش، حس برعکسش. دلبستگی و فاصله گرفتن، خویشتنداری و تکانشی بودن.
📌 نسخه کامل بهزودی تو مجله منتشر میشه.
#RM
- ۹۶۵
- ۰۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط