غزل شهادت امام حسن عسگری

غزل شهادت امام حسن عسگری

خطاب به حضرت صاحب (عج)


تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست
حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست

"غم"، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر
با چشم های دائم الاشک تو آشناست

تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات
بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست

این روزها اگر که ندارید زائری
ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست

انگار ماتم تو تمامی ندارد و
هر روز، سینه ی تو به یک داغ مبتلاست

تو سوگوار خانه ی آتش گرفته ای
اما شکستن تو در این داغ، بی صداست

مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز
دستم به دامن تو و امضای کربلاست

محمد علی بیابانی

پلاک ۸
@sooze61
دیدگاه ها (۶)

...یا صاحب الزمان...من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسماز ...

امام حسین علیه سلام:سوگند به خدا که خداوند هیچ موجودی را نیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط