داستان اما واقعی

#داستان! اما واقعی

#روضه_کوتاه

بعد تموم مصیبت‌های کربلا ..
بعد تمام توهین‌ها و کنایه‌ها و خون دل خوردن‌ها ..

دختر نازدانه‌ی سه‌ساله‌ای تو اون خرابه عرض کرد ..
"عمه‌جان تکه پارچه‌ای چیزی داری سر و بدنمو بپوشونم!
آخه اینجا پر از نامحرمه، اینجا مرداشون همه چشاشون هیزه" 😢

ریحانه‌ی حسین(ع) بود

عمه تنها یک جمله فرمودند:
فرمودند "نازدانه‌ی برادرم، والله وضع من بدتر از همه‌ست" 🏴 🏴

تازه مصیبت‌ها شروع شده .. 🏴
چرا نمی‌میریم آخه😭

#والله_معجر_تنها_کمی_پارچه_نیست 😢

#السلام_علی_قلب_زینب_الصبور ❤ 😢 🏴
#یا_زینب (سلام‌الله‌علیها) ❤ 🏴 🏴
#یا_رقیه (سلام‌‌الله‌علیها) 🌹 🏴 🏴
#صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله 🏴 🏴
دیدگاه ها (۶)

هرچه بدخلقی کنی از قبل عاشقتر شوم 😏 هرچه قهوه تلختر، نوشیدن...

آی مردم!بارها در پشت چت‌های خصوصی دیده‌ام 🤔 هست شیطان در ک...

چشمان تو شیطان رجیم اند برایم 🙄 أعوذُ وَ به چشمان تو از هر...

عشق بود و دل من داشت عبادت می کرد 🙄 ❤ و خود عشق به این عشق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط