"گرفتم دستهایت را"خیالی می شود گاهی
"گرفتم دستهایت را"خیالی می شود گاهی
و جایت پیش من بدجور خالی می شود گاهی
نشستم بغض کردم شعر گفتم تازه فهمیدم
غزلهای نبودت هم چه عالی می شود گاهی
نوشتم آینه بعد از تو این را خوب می بیند
که بی تو لهجه ی چشمم شمالی می شود گاهی
پس از تو هیچ دهقانی فداکاری نکرد و من
نوشتم ای ملخها خشکسالی می شود گاهی...
همیشه بارش باران،نصیب باغ و جنگل نیست
که اشکم قسمت گلهای قالی می شود گاهی
موفق می شوم بعد از تو خود را زنده بگذارم!!
ولی مصراع قبلی هم سوالی می شود گاهی...!
و جایت پیش من بدجور خالی می شود گاهی
نشستم بغض کردم شعر گفتم تازه فهمیدم
غزلهای نبودت هم چه عالی می شود گاهی
نوشتم آینه بعد از تو این را خوب می بیند
که بی تو لهجه ی چشمم شمالی می شود گاهی
پس از تو هیچ دهقانی فداکاری نکرد و من
نوشتم ای ملخها خشکسالی می شود گاهی...
همیشه بارش باران،نصیب باغ و جنگل نیست
که اشکم قسمت گلهای قالی می شود گاهی
موفق می شوم بعد از تو خود را زنده بگذارم!!
ولی مصراع قبلی هم سوالی می شود گاهی...!
۵.۴k
۰۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.