قسم به روزِ فراق و قسم به تیره شبش
قسم به روزِ فراق و قسم به تیره شبش
قسم به عاشق و جانی که میرسد به لبش
شبیهِ آهوی رَم کرده میشتابد عمر
و مرگ سایه به سایه، به تاخت در عقبش
به خاک زیرِ قدم های رفتنت سوگند
که سرمه میشود آخر به دیده هر وجبش
هنوز اگرکه نفس میکشم بِخاطر توست
اگر نمرده ام و زنده ام، تویی سببش
تویی که واجبِ عشقی و مؤمنت قدمی
نمیرود پیِ فعلِ حرام و مستحبش
خوشم به آنچه که ازعشق تو رسیده به من
به رغمِ اینکه نصیبم، نبوده غیرِ تبش...
قسم به عاشق و جانی که میرسد به لبش
شبیهِ آهوی رَم کرده میشتابد عمر
و مرگ سایه به سایه، به تاخت در عقبش
به خاک زیرِ قدم های رفتنت سوگند
که سرمه میشود آخر به دیده هر وجبش
هنوز اگرکه نفس میکشم بِخاطر توست
اگر نمرده ام و زنده ام، تویی سببش
تویی که واجبِ عشقی و مؤمنت قدمی
نمیرود پیِ فعلِ حرام و مستحبش
خوشم به آنچه که ازعشق تو رسیده به من
به رغمِ اینکه نصیبم، نبوده غیرِ تبش...
۱.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.