رقابت سخت پارت سی و پنج
#رزی
رفتیم بیمارستان
جنی حالش بهتر بود
موقع برگشتن جنی منو بغل کرد
_جنی تکلیفمون رو روشن کن
_تهی خیلی خلی معلومه توووو
_پس شاره کای رو بلاک کن
_باشه
وقتی رسیدیم
من و جنی داشتیم قدم میزدیم که جیسو و لیسا اومدن پیش ما
_دخترااا امروز باید تو هتل کنسرت داشته باشیم
_باشه
_چههه اصلا تمرین نکردیم
_خو که چی؟
_ولشون کن جیسو خیلی خونسردن
_اره
داشتیم حرف میزدیم که کای اومد چاقو گزاشت رو گردن جنی
تهیونگ دید
_تهیونگ اگه یه قدم دیگه بیای جلو باید با جنی خدافظی کنی
جنی داشتی گریه می کرد
خداروشکر تو راه رو بود کسی نمیومد بره
من جیغ زدم
لیسا و جیسو هم همینطور
که تهیونگ گفت =ولش کن
ولی نکرد
کوک درو باز کرد اومد بیرون از اتاق بدون اینکه کای بفهمه
چاقو رو کشید و کرد تو شکم کای
دیگه وایسید تا پارت بعدی
رفتیم بیمارستان
جنی حالش بهتر بود
موقع برگشتن جنی منو بغل کرد
_جنی تکلیفمون رو روشن کن
_تهی خیلی خلی معلومه توووو
_پس شاره کای رو بلاک کن
_باشه
وقتی رسیدیم
من و جنی داشتیم قدم میزدیم که جیسو و لیسا اومدن پیش ما
_دخترااا امروز باید تو هتل کنسرت داشته باشیم
_باشه
_چههه اصلا تمرین نکردیم
_خو که چی؟
_ولشون کن جیسو خیلی خونسردن
_اره
داشتیم حرف میزدیم که کای اومد چاقو گزاشت رو گردن جنی
تهیونگ دید
_تهیونگ اگه یه قدم دیگه بیای جلو باید با جنی خدافظی کنی
جنی داشتی گریه می کرد
خداروشکر تو راه رو بود کسی نمیومد بره
من جیغ زدم
لیسا و جیسو هم همینطور
که تهیونگ گفت =ولش کن
ولی نکرد
کوک درو باز کرد اومد بیرون از اتاق بدون اینکه کای بفهمه
چاقو رو کشید و کرد تو شکم کای
دیگه وایسید تا پارت بعدی
- ۶۶.۰k
- ۲۴ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط