شهید تورجی زاده پشت بیسیم چه خواند که حسین خرازی از هوش ر
شهید تورجی زاده پشت بیسیم چه خواند که حسین خرازی از هوش رفت؟؟
خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح
شده بودند . حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باورمیکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومدبیسم چی را صدا زد. حاجی گفت هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را
پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا بود. خلاصه تورجی را پیدا کردند حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت
تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش
رفت ،صدا را روی تمام بیسیم ها انداخته بودند،
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند خط را گرفته بودند عراقی ها را تارو مار کردند:
تورجی خونده بود :
در بین آن دیوار و در..... زهرا صدا میزد پدر.....دنبال حیدر می دوید..... از پهلویش خون می چکید......
زهرای من...زهرای من...
..میگویم عجب از کدام نعمت دم می زنی؟ صدای ملکوتی ات را می گویی؟ تو که با تمام و جود و اخلاص آن را در راه خدا خرج کردی...تو که نوای یا زهرایت در جبهه ها گره گشایی می کرد....راستی محمدرضا به خانم حضرت زهرا چه عرضه کردی که مثل خانم از ناحیه ی پهلو و بازو جراحت دیدی و شهید شدی؟...با امام زمانت چطور معامله کردی که این همه تاثیر گذاری؟....به تو از کجا وحی شد که یک ماه دیگر تو را به گلستان شهدا دفن خواهند کرد که مزاری کنار رفیق عزیزت سید رحمان هاشمی برای خود نگاهداشتی؟....تو چطور زیستی که صدایت بعد از شهادت دست هدایت گری شد برای آن هایی که خود روایت می کنند که تو دست گیرشان شدی؟....راستی تو برای خدا چه کردی که مزارت میعادگاه جوانان نسل سومی شده که نه امامی دیده اند، نه جنگی و نه جبهه ای...اما هر وقت کاسه ی صبرشان از جور زمانه و خواهش های نفسانی لبریز می شود، تو سنگ صبور دل تنگی هایشان می شوی
#شهدا
#شهید_خرازی
#شهید_تورجی_زاده
#روضه
خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح
شده بودند . حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باورمیکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومدبیسم چی را صدا زد. حاجی گفت هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را
پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا بود. خلاصه تورجی را پیدا کردند حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت
تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش
رفت ،صدا را روی تمام بیسیم ها انداخته بودند،
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند خط را گرفته بودند عراقی ها را تارو مار کردند:
تورجی خونده بود :
در بین آن دیوار و در..... زهرا صدا میزد پدر.....دنبال حیدر می دوید..... از پهلویش خون می چکید......
زهرای من...زهرای من...
..میگویم عجب از کدام نعمت دم می زنی؟ صدای ملکوتی ات را می گویی؟ تو که با تمام و جود و اخلاص آن را در راه خدا خرج کردی...تو که نوای یا زهرایت در جبهه ها گره گشایی می کرد....راستی محمدرضا به خانم حضرت زهرا چه عرضه کردی که مثل خانم از ناحیه ی پهلو و بازو جراحت دیدی و شهید شدی؟...با امام زمانت چطور معامله کردی که این همه تاثیر گذاری؟....به تو از کجا وحی شد که یک ماه دیگر تو را به گلستان شهدا دفن خواهند کرد که مزاری کنار رفیق عزیزت سید رحمان هاشمی برای خود نگاهداشتی؟....تو چطور زیستی که صدایت بعد از شهادت دست هدایت گری شد برای آن هایی که خود روایت می کنند که تو دست گیرشان شدی؟....راستی تو برای خدا چه کردی که مزارت میعادگاه جوانان نسل سومی شده که نه امامی دیده اند، نه جنگی و نه جبهه ای...اما هر وقت کاسه ی صبرشان از جور زمانه و خواهش های نفسانی لبریز می شود، تو سنگ صبور دل تنگی هایشان می شوی
#شهدا
#شهید_خرازی
#شهید_تورجی_زاده
#روضه
۴.۴k
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.