چنار علی
"چنار علی" با نام کامل "چنار علی احمد" شاعر کورد معاصر عراقی زادهی یک ژانویهی ۱۹۷۶ میلادی در سلیمانیه است.
وی در دانشگاه بازرگانی سلیمیانە بە تحصیل پرداخت و در سال تحصیلی ١٩٩٣/١٩٩٢ فارغالتحصیل شد و به سال ١٩٩٨ به عنوان کارمند کتابخانهی چوارباخ سلیمانیه مشغول به کار شد.
او ازدواج کرده و حاصل ازدواجاش دو فرزند پسر است.
او از سال ۲۰۰۰ شروع به نوشتن و سرودن شعر کرد، اما تا سال ۲۰۱۵ هرگز اشعار و مطالبش را منتشر نکرد تا اینکه در آن سال، با حمایت و تشویق خواهرش "چیمن" نخستین اشعارش در مجلات و نشریات سطح اقلیم کوردستان چاپ و منتشر شد و تاکنون ادامه داشته است.
(۱)
ای کاش، با آمدن و نیامدنت
خیالات غبار گرفتهام را میرفتی و
آرزو و اشتیاق فراق و نبودن این چند وقتهات را
از خاطرم میزدودی،
شاید غنچهی ناشکفتهی جانم،
به گل مینشست.
(۲)
ای کاش همهی آنهایی که تو را میبینند،
"من" بودم و
همهی آنهایی که دور و بر من هستند، "تو".
(۳)
آیا تو آگاهی؟
نه شب آرام و قرارم هست و
نه آتشیست که گرمم کند،
و نه عسل به کامم شیرین.
اگر مهر و محبت تو نبود،
عشقت در جانم شعله میزد و
دلم از فراقت تنگ میآمد.
(۴)
نازنین غربت رفتهام، برگرد تا
میان دو چشم نرگسینت
نفسی به آرامی بکشم.
(۵)
روزگاریست که...
همچون زلیخا
از چشمانم بارانآسا میبارد،
اشک و خونابه
برای دوری و نبود یوسفام.
روزگاریست که...
همچون زلیخا
در انتظار خبری از عزیز جانم
چشم به راه و سرگشتهام.
(۶)
همچون ستاره هر لحظه منتظر شبانگاهانی،
من هم یکریز چشم به راه تو،
اما افسوس که تو در اندیشهی رفتنی...
(۷)
امشب همراه با نسیم
همراه با ابرها و باران
برگرد.
عطر و نکهت عشقات را
پراکنده کن
بر اوج آسمان شهر
تا که غنچهی جانم
گل ارغوانی عشقت را بشکفد و
از چشمان پژمرده از چشم به راهیام
اشک شوق و شادی بر وجودت بچکد.
شعر: #چنار_علی
برگردان: #زانا_کوردستانی
وی در دانشگاه بازرگانی سلیمیانە بە تحصیل پرداخت و در سال تحصیلی ١٩٩٣/١٩٩٢ فارغالتحصیل شد و به سال ١٩٩٨ به عنوان کارمند کتابخانهی چوارباخ سلیمانیه مشغول به کار شد.
او ازدواج کرده و حاصل ازدواجاش دو فرزند پسر است.
او از سال ۲۰۰۰ شروع به نوشتن و سرودن شعر کرد، اما تا سال ۲۰۱۵ هرگز اشعار و مطالبش را منتشر نکرد تا اینکه در آن سال، با حمایت و تشویق خواهرش "چیمن" نخستین اشعارش در مجلات و نشریات سطح اقلیم کوردستان چاپ و منتشر شد و تاکنون ادامه داشته است.
(۱)
ای کاش، با آمدن و نیامدنت
خیالات غبار گرفتهام را میرفتی و
آرزو و اشتیاق فراق و نبودن این چند وقتهات را
از خاطرم میزدودی،
شاید غنچهی ناشکفتهی جانم،
به گل مینشست.
(۲)
ای کاش همهی آنهایی که تو را میبینند،
"من" بودم و
همهی آنهایی که دور و بر من هستند، "تو".
(۳)
آیا تو آگاهی؟
نه شب آرام و قرارم هست و
نه آتشیست که گرمم کند،
و نه عسل به کامم شیرین.
اگر مهر و محبت تو نبود،
عشقت در جانم شعله میزد و
دلم از فراقت تنگ میآمد.
(۴)
نازنین غربت رفتهام، برگرد تا
میان دو چشم نرگسینت
نفسی به آرامی بکشم.
(۵)
روزگاریست که...
همچون زلیخا
از چشمانم بارانآسا میبارد،
اشک و خونابه
برای دوری و نبود یوسفام.
روزگاریست که...
همچون زلیخا
در انتظار خبری از عزیز جانم
چشم به راه و سرگشتهام.
(۶)
همچون ستاره هر لحظه منتظر شبانگاهانی،
من هم یکریز چشم به راه تو،
اما افسوس که تو در اندیشهی رفتنی...
(۷)
امشب همراه با نسیم
همراه با ابرها و باران
برگرد.
عطر و نکهت عشقات را
پراکنده کن
بر اوج آسمان شهر
تا که غنچهی جانم
گل ارغوانی عشقت را بشکفد و
از چشمان پژمرده از چشم به راهیام
اشک شوق و شادی بر وجودت بچکد.
شعر: #چنار_علی
برگردان: #زانا_کوردستانی
۴.۴k
۰۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.