ماییم و سرکویی پر فتنه ناپیدا

ماییم و سرکویی، پر فتنهٔ ناپیدا
آسوده درو والا، آهسته درو شیدا
در وی سر سرجویان گردان شده از گردن
در وی دل جانبازان تنها شده از تن ها
بر لالهٔ بستانش #مجنون شده صد #لیلی
بر ماه شبستانش #وامق شده صد #عذرا
خوانیست درین خانه، گسترده به خون دل
لوزینهٔ او وحشت، پالودهٔ او سودا
با نقد خریدارش آینده خه از رفته
با نسیهٔ بازارش امروز پس از فردا
گر #کوی_مغانست این؟ چندین چه فغانست این؟
زین چند و چرا بگذر، تا فرد شوی یکتا
#رسوایی فرق خود در فوطهٔ زرق خود
کم ‌پوش، که خواهد شد پوشیدهٔ ما رسوا
گر زانکه ندانستی، برخیز و طلب می‌کن
ور زانکه بدانستی، این راز مکن پیدا
ای #اوحدی ، ار دریا گردی، مکن این شورش
زیرا که پس از شورش #گوهر ندهد دریا
#اوحدی_مراغه_ای #دیوان_اشعار #غزلیات #غزل1
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
#فرهنگ_و_ادب #ادبیات #شعر #غزل #رکن_الدین_اوحدی_مراغه_ای #عارف_و_شاعر_پارسی_گوی_ایرانی #شاعر_قرن_هشتم #مراغه #شف12027
دیدگاه ها (۱)

#دکتر_احمد_حلت : " #خوشبختی " #حراج_روزانه_دنیاست !اینکه ما...

#گریه ات برای چیست؟!#عارفی پارچه ای را بافندگی کرد و در آن د...

چون #بلبل_مست #راه_در_بستان یافت#روی_گل و #جام_باده را #خندا...

عزیزان ! خوب نگاه کنید... آنجا، زمانِ بعد از ماست....عده ای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط