part:19
part:19
عشق بی رنگ
ته: بیاین تو
اعضا وارد اتاق شدن
نامجون: سلام ته
ته: سلام هیونگ
کوک یهو متوجه یه دختر شد که از خجالت پشت سر تهیونگ قایم شده بود
کوک: ا.ت؟
ا.ت با این حرف کوک سرشو بالا اورد و تو چشماش خیره شد جونگکوک با دیدن اون چشمای سیاه ته دلش لرزید
ا.ت: س.سلام
جین: تهیونگ؟ نمیخوای این مادمازل رو معرفی کنی؟
ته: اوه، یادم رف، این ا.ته دوس دخترم و البته همسر ایندم
ا.ت: یااا! کی گفته من همسر ایندتم؟
ته: من، حالاعم خودتو معرفی کن
ا.ت: هوففف، من پارک ا.ت هستم و ۱۷ سالمه
ته: ببین ا.ت اینا همه شون داخل باند من هستن، بزار معرفی کنم
ا.ت: ا.اها، اوکی
ته: خب کیم نامجون، هکر و مغز متفکر باند
که بیشتر نقشه های عملیات هارو اون میکشه
نامجون: خوشبختم خانم
ا.ت: همچنین:)
ته: کیم سوکجین، بازجو و هندسام باند
که بیشتر کارش بازجویی کردن جاسوس هاس
جین: ایم ورد واید هندسام یونو؟
خوشبختم ورلد واید بیوتی
ا.ت: همچنین:)
ته: مین یونگی، تک تیر انداز اصلی باند
که همیشه به غیر از موقع کار، خوابه
یونگی: خوب خوابم میادددددد!!!!!
ته: بیا بخور منو، بیا بزنننن
نامجون: ته! یونگی! بس کنید
یونگی: خب من یونگی ام خوشبختم
ا.ت: همچنین:)
ته: جانگ هوسوک، رییس بادیگارد ها که همیشه اون معامله هارو جور میکنه
هوسوک: خوشبختم بانو
ا.ت: همچنین:)
ته: پارک جیمین، پزشک باند و رئیس انبار های اسلحه
جیمین: خوشبختم پرنسس
ا.ت: همچنین
ته: و در اخر جئون جانگ کوک دست راست من و همه کاره ی باند
جونگکوک: خوشبختم ملکه (چشمک)
ا.ت: ه.همچنین
نکته: هوسوک همون جی هوپ هس
و اینکه اعضا متوجه چشمک جونگکوک نشدن
ته: خوب، همه رو بهت معرفی کردم حالا نوبت چیه؟
کوک: نوبت اینکه یه فکری واسه مینهو بکنیم
ته: چی؟ مینهو؟ اون حرومزاده باز چه نقشه ای داره؟
کوک: نمیدونم تهیونگ! هیچی نمیدونم
ته: جین هیونگ؟ چی شده؟
جین: ببین ته، از دیروز تا صبح داشتم کای رو شکنجه میکردم تا به حرف بیاد
ته: کای؟
یونگی: اره کای، همونی که بهش اعتماد داشتی جاسوس مینهو بود
ته: لعنتییییی (داد)
معلوم نیس دیگه کیا تو عمارت من دارن جاسوسیم رو میکنن (داد)
ا.ت: تهیونگ، اروم باش!
کوک: حق با ا.ته ته به جای داد بیا منطقی فک کنیم ببینیم باید چه غلطی بکنیم
ته: هوفففف، اوکی
نامجون: الان نقشه چیه جیمین؟
جیمین: ببین من میگم که....
تهیونگ پرید وسط حرف جیمین
ته: ساکت! فعلا وقتش نیس
کوک: تهیونگ دیوونه شدیییی؟
میدونی این مسئله چقد مهمه؟
ته: جونگ کوک خودم میدونم چیکار کنم نیازی به گفتن تو نیس
کوک: هر غلطی دلت میخواد بکن
(جونگ کوک رفت بیرون و درم محکم بست)
ادامه داره................
عشق بی رنگ
ته: بیاین تو
اعضا وارد اتاق شدن
نامجون: سلام ته
ته: سلام هیونگ
کوک یهو متوجه یه دختر شد که از خجالت پشت سر تهیونگ قایم شده بود
کوک: ا.ت؟
ا.ت با این حرف کوک سرشو بالا اورد و تو چشماش خیره شد جونگکوک با دیدن اون چشمای سیاه ته دلش لرزید
ا.ت: س.سلام
جین: تهیونگ؟ نمیخوای این مادمازل رو معرفی کنی؟
ته: اوه، یادم رف، این ا.ته دوس دخترم و البته همسر ایندم
ا.ت: یااا! کی گفته من همسر ایندتم؟
ته: من، حالاعم خودتو معرفی کن
ا.ت: هوففف، من پارک ا.ت هستم و ۱۷ سالمه
ته: ببین ا.ت اینا همه شون داخل باند من هستن، بزار معرفی کنم
ا.ت: ا.اها، اوکی
ته: خب کیم نامجون، هکر و مغز متفکر باند
که بیشتر نقشه های عملیات هارو اون میکشه
نامجون: خوشبختم خانم
ا.ت: همچنین:)
ته: کیم سوکجین، بازجو و هندسام باند
که بیشتر کارش بازجویی کردن جاسوس هاس
جین: ایم ورد واید هندسام یونو؟
خوشبختم ورلد واید بیوتی
ا.ت: همچنین:)
ته: مین یونگی، تک تیر انداز اصلی باند
که همیشه به غیر از موقع کار، خوابه
یونگی: خوب خوابم میادددددد!!!!!
ته: بیا بخور منو، بیا بزنننن
نامجون: ته! یونگی! بس کنید
یونگی: خب من یونگی ام خوشبختم
ا.ت: همچنین:)
ته: جانگ هوسوک، رییس بادیگارد ها که همیشه اون معامله هارو جور میکنه
هوسوک: خوشبختم بانو
ا.ت: همچنین:)
ته: پارک جیمین، پزشک باند و رئیس انبار های اسلحه
جیمین: خوشبختم پرنسس
ا.ت: همچنین
ته: و در اخر جئون جانگ کوک دست راست من و همه کاره ی باند
جونگکوک: خوشبختم ملکه (چشمک)
ا.ت: ه.همچنین
نکته: هوسوک همون جی هوپ هس
و اینکه اعضا متوجه چشمک جونگکوک نشدن
ته: خوب، همه رو بهت معرفی کردم حالا نوبت چیه؟
کوک: نوبت اینکه یه فکری واسه مینهو بکنیم
ته: چی؟ مینهو؟ اون حرومزاده باز چه نقشه ای داره؟
کوک: نمیدونم تهیونگ! هیچی نمیدونم
ته: جین هیونگ؟ چی شده؟
جین: ببین ته، از دیروز تا صبح داشتم کای رو شکنجه میکردم تا به حرف بیاد
ته: کای؟
یونگی: اره کای، همونی که بهش اعتماد داشتی جاسوس مینهو بود
ته: لعنتییییی (داد)
معلوم نیس دیگه کیا تو عمارت من دارن جاسوسیم رو میکنن (داد)
ا.ت: تهیونگ، اروم باش!
کوک: حق با ا.ته ته به جای داد بیا منطقی فک کنیم ببینیم باید چه غلطی بکنیم
ته: هوفففف، اوکی
نامجون: الان نقشه چیه جیمین؟
جیمین: ببین من میگم که....
تهیونگ پرید وسط حرف جیمین
ته: ساکت! فعلا وقتش نیس
کوک: تهیونگ دیوونه شدیییی؟
میدونی این مسئله چقد مهمه؟
ته: جونگ کوک خودم میدونم چیکار کنم نیازی به گفتن تو نیس
کوک: هر غلطی دلت میخواد بکن
(جونگ کوک رفت بیرون و درم محکم بست)
ادامه داره................
۵۲۵
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.