وقتی از قتل قناری گفتی

وقتی از قتل قناری گفتی
دل پر ریخته ام وحشت کرد
وقتی آواز درختان تبر خورده ی باغ
در فضا می پیچید
از تو می پرسیدم:
«به کجا باید رفت؟»

غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از غربت تنهایی هاست
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن از ورطه هستی می داد.

یک نفر دارد فریاد زنان می گوید:
«در قفس طوطی مرد
و زبان سرخش
سر سبزش را بر باد سپرد»

من که روزی فریادم بی تشویش
می توانست جهانی را آتش بزند
در شب گیسوی تو
گم شد از وحشت خویش.

لطفا از کانال شب.مهتابی.منو.تو. بازدید بفرمائید
آدرس لینک کانال من در تلگرام* :
https://telegram.me/moonlightyy/ 
دیدگاه ها (۱)

🔴 شماره تلفن ۱۴۹۰ برای پیدا کردن #داروهای_کمیاب واقعا #مــــ...

این پیام رو برای #عزیــــــــزانتــــــون فوروارد کنیدلطفا ...

به یادماندنی ترین آدم ها در زندگیتان؛کسانی هستند که ، دوستتا...

خوشبختی یعنی اینکه خداوندآنقدر عزیزت کندکه وجودت آرامبخشدیگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط