حسش میکنی؟؟
حسش میکنی؟؟
از دفتر خاطرات ک بیرون میایم
اتاق تاریک میشود
گویی غار مهمان اتاقم میشود..
و قلمم خفاش معلق آن..
تا چشمانم را ببندم و مانند او معلق شوم..
خاکسترهای سیگار مانند گرده قبرستان بر دفترم میریزد
مادرم راست میگفت..لباس دختر نباید خاکستری شود..
هنوز بین لب و سیگارم در جدالم
جا سیگاری از بوی تو اشباع شده..
حال انها را در جای دیگر خاموش میکنم
حسش میکنی؟؟
جای خاموش کردن سیگار را بر پشت دستم؟!
۹۵/۱۲/۱۶
۱۹:۵۵
#ملیحه
از دفتر خاطرات ک بیرون میایم
اتاق تاریک میشود
گویی غار مهمان اتاقم میشود..
و قلمم خفاش معلق آن..
تا چشمانم را ببندم و مانند او معلق شوم..
خاکسترهای سیگار مانند گرده قبرستان بر دفترم میریزد
مادرم راست میگفت..لباس دختر نباید خاکستری شود..
هنوز بین لب و سیگارم در جدالم
جا سیگاری از بوی تو اشباع شده..
حال انها را در جای دیگر خاموش میکنم
حسش میکنی؟؟
جای خاموش کردن سیگار را بر پشت دستم؟!
۹۵/۱۲/۱۶
۱۹:۵۵
#ملیحه
۴۷۵
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.