لگدی خورد به در در که نه دیوار شکست

لگدی خورد به در، در که نه، دیوار شکست...😢

▪ ️خانه لرزید و تمام تن تب دار شکست...😢

▪ ️سمت دیوار و در آنقدر هجوم آوردند...😢

▪ ️عاقبت پهلوی آن مادر بیمار شکست...😢

▪ ️توی آتش نگران بود و به خود می پیچید...😢

▪ ️استخوان های ضعیف تنش انگار شکست...😢

▪ ️کاش درهای مدینه وسطش میخ نداشت...😢

▪ ️سینه زخمی او با نوک مسمار شکست...😢

▪ ️فضه دل خون شد و با بغض صدا زد: ثانی...😢

▪ ️پای خود را به تن فاطمه نگذار، شکست...😢

▪ ️چه کند باغم نامردی این شهر، علی...😢

▪ ️سینه اش پرشده از غصه تلمبار، شکست...😢

▪ ️پیش چشمش چه کتک ها که به زهرا نزدند...😢

▪ ️هی کتک خورد و دل حیدر کرار شکست...😢
دیدگاه ها (۳)

زهرا جان! بر خیز و مادریت را شروع کن فضه حریف گریه طفلان نمی...

#Art

بر حاشیه برگ شقایق ...

#مهدی_جان•دوباره روضه ی زهرا وغربت حیدر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط