تن سبز قلب سبز می خواست، قلب هایمان دیگر سبز نبود سستی و
تن سبز قلب سبز میخواست، قلب هایمان دیگر سبز نبود سستی و رخوت تمام کالبد را تسخیر کرده بود چه کسی میتوانست رهایمان کند جز خودمان؟ همانی که مدت ها بود در خاکستری بودن غرق شده بود. چه کسی می توانست دستانمان را بگیرد جز خودمان؟کاش قبل از خاکستری شدن میفهمیدیم کسی اینجا نبود جز خودمان.
محی
پ.ن: کسی و نداریم و اینو خیلی دیر متوجه میشیم..
پن²: وسط له شدگی ها بعد از مدتها دلم خواست خود نصفه نیممو بذارم پرف:>>>. به یاد قدیما مثلا.
پن³ اینجا اعلام میکنم ازین به بعد ساعت ۱۱شب خواهم خوابید و قول شرف خواهم داد .
محی
پ.ن: کسی و نداریم و اینو خیلی دیر متوجه میشیم..
پن²: وسط له شدگی ها بعد از مدتها دلم خواست خود نصفه نیممو بذارم پرف:>>>. به یاد قدیما مثلا.
پن³ اینجا اعلام میکنم ازین به بعد ساعت ۱۱شب خواهم خوابید و قول شرف خواهم داد .
۲۱.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.