اون فقط فن گرلم بود
اون فقط فن گرلم بود
پارت دوازدهم
ا/ت ویو
صبح با بوسه های کوک رو لبم از خواب بیدار شدم
+بیدار شدی پرنسسم(بابام اون موقع بهم میگفت پرنسسم😂)
خیلی سرد گفتم
_آره
میخواست لبامو ببوسه
_کوک ولم کن حوصله ندارم
+هنوزم باهام قهری؟
_نه
+پس چرا نمیزاری ببوسمت
نمیتونستم این حجم از کیوت بودنش رو تحمل کنم و بهش توجه نکنم
_خودتم میدونی نمیتونم باهات قهر باشم
و بغلش کردم
بلند شدیم و لباس هامون رو پوشیدیم و صبحونه خوردیم. کوک داشت میرفت کمپانی
_کوک میشه نری دلم برات تنگ میشه
+نمیشه که نرم
_خب باشه فقط نزار دخترا بهت نزدیک شن
+باشه بیبی
بغلش کردم کوک رفت و من تو خونه موندم یکم فیلم نگاه کردم بعدش یکم آهنگ گوش دادم و پیانو زدم.
ظهر شد که کوک اومد خونه بغلش کردم داشتیم غذا میخوردیم که احساس تهوع کردم(خب دیگه خودتون فهمیدید چی شد😂)
+حالت خوبه
سرم رو تکون دادم
_آره خوبم نمیدونم چم شد.
+چرا رنگت پریده
_نمیدونم
غذامون رو خوردیم که سر گیجه ی شدیدی احساس کردم یهو چشم هام سیاهی رفت و افتادم زمین
+ا/ت
کوک ویو
ا/ت یهو افتاد زمین هرچی صداش میکردم بیدار نمیشد
+ا/ت ترو خدا بیدار شو
بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین و رفتیم بیمارستان
پرستار:آقای جئون چه اتفاقی افتاده؟
+دوست دخترم یهو حالش بد شد
پرستار: بزارینش رو تخت نگران نباشید الان ازش آزمایش میگیریم
چن مین بعد
چشمام رو باز کردم
+ا/ت حالت خوبه
_آره چرا داری گریه میکنی
+خیلی نگرانت شدم الان بهتری؟
_آره خوببم
دکتر اومد داخل
دکتر: آقای جئون تبریک میگم همسرتون حاملس
+چی؟
_واقعا
+ا/ت باورم نمیشه یعنی من قراره بابل بشم
هر دوتامون خوشحال شدیم و...
بیخشید اگه بد شددد
شرط=یه فالو دیگه تا پارت بعدی
لایک و کامنت فراموش نشه❤
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_کوک
#فیک
پارت دوازدهم
ا/ت ویو
صبح با بوسه های کوک رو لبم از خواب بیدار شدم
+بیدار شدی پرنسسم(بابام اون موقع بهم میگفت پرنسسم😂)
خیلی سرد گفتم
_آره
میخواست لبامو ببوسه
_کوک ولم کن حوصله ندارم
+هنوزم باهام قهری؟
_نه
+پس چرا نمیزاری ببوسمت
نمیتونستم این حجم از کیوت بودنش رو تحمل کنم و بهش توجه نکنم
_خودتم میدونی نمیتونم باهات قهر باشم
و بغلش کردم
بلند شدیم و لباس هامون رو پوشیدیم و صبحونه خوردیم. کوک داشت میرفت کمپانی
_کوک میشه نری دلم برات تنگ میشه
+نمیشه که نرم
_خب باشه فقط نزار دخترا بهت نزدیک شن
+باشه بیبی
بغلش کردم کوک رفت و من تو خونه موندم یکم فیلم نگاه کردم بعدش یکم آهنگ گوش دادم و پیانو زدم.
ظهر شد که کوک اومد خونه بغلش کردم داشتیم غذا میخوردیم که احساس تهوع کردم(خب دیگه خودتون فهمیدید چی شد😂)
+حالت خوبه
سرم رو تکون دادم
_آره خوبم نمیدونم چم شد.
+چرا رنگت پریده
_نمیدونم
غذامون رو خوردیم که سر گیجه ی شدیدی احساس کردم یهو چشم هام سیاهی رفت و افتادم زمین
+ا/ت
کوک ویو
ا/ت یهو افتاد زمین هرچی صداش میکردم بیدار نمیشد
+ا/ت ترو خدا بیدار شو
بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین و رفتیم بیمارستان
پرستار:آقای جئون چه اتفاقی افتاده؟
+دوست دخترم یهو حالش بد شد
پرستار: بزارینش رو تخت نگران نباشید الان ازش آزمایش میگیریم
چن مین بعد
چشمام رو باز کردم
+ا/ت حالت خوبه
_آره چرا داری گریه میکنی
+خیلی نگرانت شدم الان بهتری؟
_آره خوببم
دکتر اومد داخل
دکتر: آقای جئون تبریک میگم همسرتون حاملس
+چی؟
_واقعا
+ا/ت باورم نمیشه یعنی من قراره بابل بشم
هر دوتامون خوشحال شدیم و...
بیخشید اگه بد شددد
شرط=یه فالو دیگه تا پارت بعدی
لایک و کامنت فراموش نشه❤
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_کوک
#فیک
۱۶.۲k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.