اگر عمری به پایش سر نمیکردم چه می کردم

اگر عمری به پایش سر نمیکردم چه می کردم؟

مدارا با جفایش گر نمیکردم چه میکردم؟

بدور نرگس مخمور و لعل میگسار او

به مستی گر نوائی سر نمیکردم چه میکردم؟

به دام نیستی افتادم از افسون هستی

گر این افسانه را باور نمیکردم چه میکردم؟

برویش رو نما گرجان نمیداد چه میدادم؟

بمویش دل گرفتار ار نمیکردم چه میکردم؟

بدور زندگی نوشم شراب از خون دل اما

اگر این باده در ساغر نمیکردم چه میکردم؟

مرا در تشنه کامی جان بلب میآید از حسرت

به تیغش گر گلوئی تر نمیکردم چه میکردم؟

چو دامان شفق هر شب زاشک دیدگان ((مشفق))

اگر دامن پر از اختر نمی کردم چه میکردم؟

مشفق کاشانی
دیدگاه ها (۱)

در باور من، ریشه زدی، رحم نکردیهی زخم بر اندیشه زدی، رحم نکر...

قطار ِ خط لبت راهی ِ سمرقند است ...بلیط یك سره از اصفهان بگو...

نه فقط ساده به دستان تو تسليم شدمكه به تاريخِ پس و پيش تو تق...

در مسیر خود هزاران پیچ و خم دارم رفیقدرد هایى تلخ اما تازه د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط