اش می شد لحظه ها را پس گرفت

ڪاش می شد لحظه ها را پس گرفت
عشق های بی صدا را پس گرفت

یا ورق زد ڪودڪی را باز هم
روزهای با صفا را پس گرفت

روے بودن یا نبودن خط ڪشید
لطف بی حدّ خدا را پس گرفت

بار دیگر یک غزل را کوک ڪرد
قصه هاے آشنا را پس گرفت

انتهاے عشق را ول ڪرد و رفت
ابتداے ماجرا را پس گرفت

پرسه زد در ڪوچہ ی دیروزها
باز آن حال و هوا را پس گرفت
دیدگاه ها (۱)

# الهی!روزگارت را بامن کمی قسمت کن سهمی به من بده که در روزا...

دیر گاهی است که افتاده ام از خویش به دورشاید این عید به دیدا...

مــــــن آن خآموش ِ خآموشم کـــه بآ شادی نمیجووشــــــم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط