«قلدر مدرسه من!»
«قلدر مدرسه من!»
P14🌚💙
میراندا: اها که اینطور «دس هانول ول کرد»
رسپینا: بیاین بریم منو هانول امشب خونه تو میخوابیم میراندا ژونم
میراندا: اخجون ولی فردا مدرسه داریم اول بریم خونتون لباساتون همچو کتاب و کیفتون ور دارین
پرش زمانی به خونه هانول اینا...
هانول: اره ماماننن امروزو میمونیم با فردا میخوایم درس بخونیم
مامانشون: باش اینم وردار اینم ور دار کتاباتون این ریاضیم ور دارین
میراندا: خاله بخدا دوروزه کتابا خودم هس میتونه تو دفتر بنویسه
مامانشون: نه کتاباشو باید حل کنه اینهمه پول ندادیم ک نگاش کنه
رسپینا: ماماننن کیفامون سنگین شد
مامان هانول اینا: بدرک بالاخره تو ماشین میشینین ک کیفاتونو میزارین تو ماشین پیاده نمیرین کع
اینم بزار خب برین دیه خدا پشت پناهتون
هق بچه هام چ بزرگ شدن دارن میرن درس میخونن
تو اسانسور
میراندا: خوبه درس نمیخونیم این همه
کتاب اوردین
رسپینا: مادر است دگر چ میشه کرد
هانول: بیاین بریم رسیدیم
میراندا: اوکیی
-----------------------------------------------------
«میدونم کمه ولی پارت بعدش بیشتره
۶۵تا بودیم لامصبا چرا انفالو میکنید»
20 comments
20 likes
P14🌚💙
میراندا: اها که اینطور «دس هانول ول کرد»
رسپینا: بیاین بریم منو هانول امشب خونه تو میخوابیم میراندا ژونم
میراندا: اخجون ولی فردا مدرسه داریم اول بریم خونتون لباساتون همچو کتاب و کیفتون ور دارین
پرش زمانی به خونه هانول اینا...
هانول: اره ماماننن امروزو میمونیم با فردا میخوایم درس بخونیم
مامانشون: باش اینم وردار اینم ور دار کتاباتون این ریاضیم ور دارین
میراندا: خاله بخدا دوروزه کتابا خودم هس میتونه تو دفتر بنویسه
مامانشون: نه کتاباشو باید حل کنه اینهمه پول ندادیم ک نگاش کنه
رسپینا: ماماننن کیفامون سنگین شد
مامان هانول اینا: بدرک بالاخره تو ماشین میشینین ک کیفاتونو میزارین تو ماشین پیاده نمیرین کع
اینم بزار خب برین دیه خدا پشت پناهتون
هق بچه هام چ بزرگ شدن دارن میرن درس میخونن
تو اسانسور
میراندا: خوبه درس نمیخونیم این همه
کتاب اوردین
رسپینا: مادر است دگر چ میشه کرد
هانول: بیاین بریم رسیدیم
میراندا: اوکیی
-----------------------------------------------------
«میدونم کمه ولی پارت بعدش بیشتره
۶۵تا بودیم لامصبا چرا انفالو میکنید»
20 comments
20 likes
۷.۵k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.